زبان و ادبیات عربی...
هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم... 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

● سمبولیسم (Symbolosme)
سمبولیسم یا نمادگرایى پیش از آن که یک مکتب به شمار آید، یک مفهوم یا فلسفه است. بشر از ابتداى شکل گیرى تمدن ها و آغاز شاعرى گرایش به این داشته است که سخنش را در قالب نمادها و نشانه ها به زبان آورد و اشیاى دور و برش را با تجسم مفاهیمى عمیق تر از آن چه به چشم مى آید، نشان دهد. همان گونه که مصریان باستان گل هاى اسیریس را نماد مرگ مى دانستند، هندیان گل نیلوفر را نشانه تاج خداوند مى نامیدند، بابلى ها مار را نماد جاودانگى به شمار مى آوردند و خورشید را نشانه ی بخشندگى و زندگى.
اما به هرحال سمبولیسم یک مکتب فکرى نیز هست. در اواخر سده ی نوزدهم میلادی شاعران فرانسوى که از زبان خشک نویسندگان رئالیست (واقع گرا) به ستوه آمده بودند، مکتب سمبولیسم را بنیاد نهادند. آنان بر این باور بودند که :
اثر هنرى باید تا حد ممکن از بیان مستقیم مفاهیم فرار کند و به نمادها و نشانه ها پناه آورد.
نمادها و نشانه ها، خواننده را در کشف راز و رمزهاى اثر به حرکت وا می دارد و او را از قالب یک شاگرد حرف گوش کن بیرون مى آورد.

سمبولیسم ادبی

نهضت سمبولیسم ادبی در فرانسه با گل‌های شر (چاپ١٨۵۷) بودلر آغاز شد و شاعرانی از قبیل رمبو، ورلن و مالارمه آن را ادامه دادند. آثار آن‌ها پر از سمبل‌های شخصی است که به جای یک معنی صریح و مشخص دارای هاله‌ای از معانی متعدد اما مربوط به هم است. بعدها این مشخصه را در اشعار الیوت، پاوند، دایلن تامس، کمینگز و ... هم می‌بینیم. ادبیات اروپایی به ویژه از جنگ جهانی اول به بعد به طرف سمبولیسم گرایش پیدا کرد و در اشعار غنایی ییتز، در "سرزمین ویران" الیوت، در "اولیسیس "و "بیداری فنیقی‌ها"ی جیمز جویس و در "خشم و هیاهو"ی ویلیام فالکنر سمبل‌های بحث برانگیز بسیار دیده می‌شود.

همان گونه که گفته شد این مکتب در اواخر قرن نوزدهم پدید آمد وشارل بودلر پایه گذار آن بود. در میان کسانی که از بودلر الهام گرفتند و با آثار خود سمبولیسم را مستحکم ساختند پل ورلن، آرتور رمبو و استفان مالارمه از همه مشهورتر هستند.
جیمز جویس در کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانى» پسرکى عینکى را به تصویر مى کشد که مدام مطیع پدر و مادر و نظام کلیسایى و معلمان مدرسه اش است. او به دلیل عینکى که به چشم مى زند با بچه ها فوتبال بازى نمى کند. اما یک روز این عینک به طور اتفاقى مى شکند و پسرک با کمال تعجب متوجه مى شود که بینایى اش هیچ نقصى ندارد و بدون عینک هم مى تواند دنیاى اطرافش را ببیند. منتقدان آثار جویس، عینک را نماد نگاه بسته شده یا همه باورهاى کورى مى دانند که چشم عقل ما را پوشانده اند.
رمز گرایى، نمود عصیان هنرمندان در برابر مکاتب واقع گرا و وصف گرا بود. رمزگرایان بر فلسفه بدبینانه ی شوپنهاور و ایده آلیست هاى معنى گرا تکیه داشتند. آنان از نظر خود دیگر بار شعر را بر اریکه ی قدرت و افتخار نشاندند. بودلر، پایه گذار این مکتب، معتقد بود: «دنیا جنگلى است سرشار از اشارات، و حقیقت از چشم مردم عادى پنهان است و تنها شاعر مى تواند به رمز و راز این اشارات پى ببرد.» برخى از شاعران این مکتب، در این رمزآلودگى غرق شدند و گاه اندیشه هاى مبهم و حتا غیر اخلاقى را رواج دادند. شارل بودلر، موریس مترلینگ، آلدینگتن، لارنس، هاکسلی، آرتور رمبو از بزرگان این مکتب هستند.
"سفر" و شعر "رویای پاریسی" از آثار بودلر، "نژادپرست" از آرتور رمبو، "شاهدخت مالن" از موریس مترلینگ نمونه هایی از آثار سمبولیسم هستند.

 
سمبولیسم در دیگر علوم و هنرها
در روان شناسى، زیگموند فروید از سمبولیسم بیش ترین بهره را برد. فروید معتقد بود همه خواب هایى که ما مى بینیم، با نمادشناسى قابل تفسیرند و با شناسایى نمادهاى خواب مى توان به ذهنیت انسان ها پى برد. در روان شناسى فروید، خواب ها زبان تصویرى روح هستند.
آلفرد هیچکاک در فیلم «طلسم شده»  مسأله نمادگرایى فروید را به شیوه ی جالبى به تصویر مى کشد. در این فیلم گرى گورى پک هنرپیشه ی امریکایی نقش یک بیمار روانى را بازى مى کند که خود را قاتل مى انگارد و دکتر او با تفسیر کابوس هاى او سرانجام ماجراى قتل را حل مى کند. بیمار در کابوس هایش مردى را مى بیند که روى پشت بامى ایستاده و چرخ یک کالسکه را در دست گرفته است. در این خواب پشت بام نماد کوه و چرخ کالسکه نماد هفت تیر است.
در نقاشى سمبولیک مى توان به آثار گوگن اشاره کرد. نقاشان سمبولیسم معتقد بودند نقاش نباید تنها  آن چه را که با چشم مى بیند، روى صفحه ی کاغذ بیاورد، بلکه باید جهان را در ذهن خود حلاجى کند و در نهایت برداشت هاى شخصى خود را به تصویر بکشد. (از این رو است که نقاشان سمبولیست به اکسپرسیونیست ها بسیار نزدیک مى شوند).
سمبولیسم که با دنیاى شاعرانى نظیر مالارمه و آرتور رمبو آغاز شد و ریشه در ایده آلیسم و  رمانتیسم داشت.در شعرهاى سمبولیک نمادها عاطفى تر مى شوند و شعر با موسیقى و تصویر درهم مى آمیزد. از این جهت شاعران سمبولیست جاده را براى موسیقى سمبولیک هموار کردند. در موسیقى کلاسیک دبوسى Debussi را پدر سمبولیسم (و اکسپرسیونیسم) مى دانند. دبوسى، موسیقى را از قید و بندهاى هارمونى نجات داد و گفت شنونده ی یک قطعه موسیقى باید هنگام شنیدن یک قطعه به یک تصویر برسد و این نوازنده است که باید با بالا و پایین بردن ضرباهنگ موسیقى، این تصویر را در ذهن شنونده ایجاد و تثبیت کند. پیش از دبوسى، موسیقى رمانتیک تنها براى رقص یا تعریف داستان هاى نمایشى کاربرد داشت، اما دبوسى نشان داد موسیقى خود مى تواند به تنهایى تصویر باشد.

اصول سمبولیسم
از نظر فکری سمبولیسم بیش تر تحت تأثیر فلسفه ایده آلیسم بود که خود از متافیزیک الهام می گرفت و در حدود سال ١۸۸۰ دوباره در فرانسه رونق گرفته بود، بدبینی آرتور شوپنهاور فیلسوف آلمانی نیز تأثیر فراوانی بر شاعران سمبولیست نهاده بود.

کوتاه شده ی اصول و شیوه ی کار سمبولیست ها چون این است:
سمبولیست ها حالت اندوهبار و آن چه را که در طبیعت موجب یأس و نومیدی و ترس می گردد بیان می کنند.
آنان به سمبل ها و اشکالی که احساسات و نه عقل و منطق آن ها را پذیرفته است توجه دارند.
آثاری که آنان به وجود آورده اند برای هر خواننده ای به نسبت میزان ادراک و وضع روحی اش مفهوم است، یعنی هرکس به نوعی آن ها را در می یابد و می فهمد. آنان تا حد امکان از واقعیت عینی دور شده و به واقعیت ذهنی پرداخته اند.
از دیدگاه سمبولیست ها چون انسان دستخوش نیروهای ناشناسی است که سرنوشت آنان را تعیین می کنند از این رو باید حالت وحشت آور این نیروها را نمایش داد که این کار در میان نوعی رویا و افسانه انجام می گیرد.
آنان می کوشند حالت های غیرعادی روانی و معرفت های نابه هنگامی را که در ضمیر انسان ها پدیدار می شود در آثار خود بیان کنند.

[ پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 2:49 ] [ علي افضلي ]

سلام.

به اطلاع دانشجویان محترم کارشناسی ارشد عربی میرساند کلاس ویژه بررسی روند  پیشرفت موضوعات سمینار در روز 4شنبه، 10 اردیبهشت ساعت 16 برگزار می گردد.

[ سه شنبه 2 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 14:45 ] [ علي افضلي ]

سلام

گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید بهشتی تهران در نظر دارد در مهرماه سال 93 ، همایشی بین المللی درباره ادبیات کشور الجزایر برگزار کند:

محورهای همایش:

1 / استعمار و پس از استعمار

  • انقلاب و مقاومت در ادبیات الجزایر
  • بازتاب استعمار در ادبیات الجزایر
  • علل گرایش نویسندگان الجزایری به نوشتن به زبان استعمارگر

2 / جایگاه ادبیات الجزایر در جهان عرب

3 / ادبیات الجزایر در آیینۀ نقد ادبی

4/ رویکرد تطبیقی به ادبیات الجزایر

  • ادبیات الجزایر وادبیات عربی
  • ادبیات الجزایر و ادبیات غرب
  • ادبیات الجزایر و ادبیات فارسی
  • ادبیات الجزایر و هنرهای تجسمی
  • ادبیات الجزایر و سینما
  • سیمای دیگری در ادبیات الجزایر
  • سیمای الجزایری در ادبیات جهان

5 / الجزایر و جنبش‌های اخیر عربی

6 / ادبیات مهاجرت الجزایر

همچنین از تمامی کسانی که در حوزۀ ادبیات معاصر الجزایر تألیف، ترجمه یا پژوهشی دارند، دعوت می‌شود گزارشی از آثار خود به دبیرخانۀ همایش ارسال فرمایند.

ارسال چکیـــــده : 20 / 2 / 93

ارسال اصل مقاله : 15 / 4 /93

دبیرخانه همایش: تهران- ولنجک- دانشگاه شهید بهشتی- دانشکده ادبیات و علوم انسانی- گروه زبان و ادبیات عربی

وبگاه : www.cal.sbu.ac.ir

پست الکترونیک: co.arabliterature@mail.sbu.ac.ir

شماره تماس:       29902444- 021  ، 09353897023

 

[ چهار شنبه 27 فروردين 1393برچسب:, ] [ 11:49 ] [ علي افضلي ]

 

● رُمانتیسم ( Romantisme ) تخیل گرایی پر احساس

واژه ی رمانتیسم از ریشه ی Romanus می‌آید یعنی "رومی" یا "رومیات" که البته چیزی از مضمون واژه را روشن نمی‌کند. رمانتیسم یک اسلوب هنری است که در آن رابطه ی هنرمند با پدیده‌های توصیف شده به شکلی چشمگیر و عیان بیان می‌گردد و این امر به اثر هنری نوعی هیجان و اعتلا و سمت‌گیری عاطفی شدید می بخشد. در تاریخ هنر اروپا رمانتیسم به دنبال کلاسی سیسم (کلاسیک‌گرایی) آمده و آغاز پیدایش آن از سال‌های بیستم و سی ام سده ی نوزدهم میلادی است. رومانتیسم در ادبیات و فلسفه به جهان به عنوان وجودی جاودان و نامتناهی  می نگرد و با تخیلات بی پایان و احساسات والا قصد بهبود جهان را دارد و از نظر اجتماعی رمانتیست ها قراردادهای اجتماعی را به زیر سوال کشیده اند

رمانتیسم دارای دو منبع پیدایش است:

نخست: جنبش رهایی طلبانه ی مردم علیه استبداد و اشرافیت و فئوالیسم و ستم ملی،

دوم: یاس توده‌های گسترده ی مردم از نتایج انقلاب سده ی هجدهم فرانسه که نتوانست به خواست‌های مردم پاسخ گوید. این امر باعث پیدایش دو جریان در رمانتیسم شد.

یکی از این دو جریان نشان دهنده ی یاس از نظام سرمایه‌داری و در عین حال ترس از جنبش ها و انقلابات نوین خلقی است و از این رو انتقاد از سرمایه‌داری در این جریان یکسویه است و اگر چه معایب آن تشریح می‌گردد ولی نقش مترقی لازم  آن بیان نمی‌شود. این تحلیل هنری نادرست ناچار به پیدایش "آرمان‌های پنداری" و بی‌پر و پایی منجر گردید که گاه حاکی از ستایش گذشته دور قرون وسطایی است. این جریان در رمانتیسم اروپایی فرعی است و نمایندگان آن مانند نووالیس یا شله گل یا ژوکوسکی شاهراه ادب اروپا را ایجاد نمی‌کنند.ولی جریان دیگری در رمانتیسم وجود دارد که دارای سمت مترقی و انقلابی است و بیانگر پرخاش مردم علیه اشرافیت فئودال و سرمایه‌داری نوکیسه ی آن زمان و ارتجاع سیاسی است و هنرمندان کبیری مانند بایرون، پرسی بیس شلی، ویکتور هوگو، ژرژ ساند، آدام میتسکه‌ویچ (در لهستان)، شاندور په‌تفی (درمجارستان)، ریله‌یف (شاعر روس از دکابریست‌ها)، لئوژن دولاکروآ (نقاش فرانسوی)، بروسوف (شاعر روس)، شوپن (آهنگساز فرانسوی – لهستانی)، برلیوز (آهنگساز فرانسوی)، لیست (آهنگساز مجاری ـ آلمانی) و غیره و غیره برخی از نمایندگان این جریان دوم مترقی در رمانتیسم هستند.گرچه آرمان‌های استه‌تیک (زیبایی شناختی)  این جریان نیز ‌ چه بسا خصلت پندارآمیز داشت و چهره‌هایی که این هنرمندان می‌پرداختند دارای دوگانگی و فاجعه درونی بودند، ولی به هرحال آنان، ولو تا حدی، به تناقضات درونی نظام سرمایه‌داری پی‌برده بودند و به جنبش مردم علاقه داشتند و سمت نگاهشان متوجه عقب نبود، متوجه جلو و آینده بود. برخی عناصر اسلوب هنری رمانتیسم (مانند تلاش در بازسازی واقعیت در پرتو نوعی آرمان هنرمند) در اسلوب های دیگر هنری، از جمله در اسلوب واقع‌گرایی (رئالیسم) نیز دیده می‌شود. این که هنرمند تحقق رویاها و آرزوهای خود را ببیند "روش رمانتیک انقلابی" نام دارد که عنصر ضرور در واقع‌گرایی انقلابی است (که آن را واقع‌گرایی سوسیالیستی نیز می‌نامند.) روسو  و شاتو بریان به عنوان پدران رومانتیسم به شمار می آیند و این مکتب با نمای (Hernani) هوگو وارد تئاتر و با شعر (Meditations) لامارتین وارد شعر شد.

[ چهار شنبه 27 فروردين 1393برچسب:, ] [ 11:44 ] [ علي افضلي ]

سلام

امتحان میان ترم درس تاریخ ادبیات دوره عباسی، دانشجویان ترم دوم کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی، روز پنجشنبه 28 فروردین ساعت 16 برگزار می شود.

[ جمعه 22 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:47 ] [ علي افضلي ]

● رئالیسم  (Realisme) واقع گرایی

رئالیسم از ریشه لاتینی Realis آمده است، از ماده Rerrum یعنی شیئی که آن را می‌توان واقعی و صاحب شیئیت (چیزمندی) ترجمه کرد. یعنی هرچه که به شیئی و پدیده‌های واقعی مستقل از ذهن ما تکیه کند و آن را ملاک قرار دهد. مکتب رئالیسم نقطه ی مقابل مکتب آرماتن گرایی ( ایده آلیسم ) است که وجود جهان خارجی را نفی کرده و همه چیز را تصورات و خیالات ذهنی می داند. رئالیسم مکتبی است که بر بیان واقعیت ها و زندگانی، همان گونه که هست، تکیه دارد. به بررسی دقیق رفتارهای آدمیان، حالت های روحی آنان ، محرومیت ها و بیرحمی ها و فساد جامعه می پردازد و علت های آن ها را بیان می کند. بالزاک نویسنده فرانسوی، تولستوی نویسنده روسی، دیکنز نویسنده انگلیسی، از پیشگامان این سبک بوده اند. مکتب رئالیسم در نیمه دوم سده ی نوزدهم میلادی پدید آمد.
رئالیسم به معنای واقعیت عینی ، بدون خوشایند گری و احساساتی گری است. این جنبش در تقابل با آرمان گرایی (ایده آلیسم)،  نئوکلاسیسم و در جریان انقلاب صنعتی فرانسه پدید آمده است و هدف هنرمندان این جنبش ، بیان واقعیت مطلق است. رئالیسم به اصالت واقعیت و به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان باور دارد. ایده آلیست ها همه ی موجودات و آن چه را که انسان در جهان درک می کند، تصورات ذهنی و وابسته به ذهن انسان می دانند و معتقدند که اگر من که همه چیز را ادراک می کنم نباشم، دیگر نمی توان گفت که چیزی هست. در حالی که به باور رئالیستی، اگر انسان ها نیز از میان بروند، جهان خارج همچنان وجود خواهد داشت. به طور کلی یک رئالیست، موجودات جهان خارج را واقعی و دارای وجودی مستقل از ذهن انسان می داند. این اسلوب هنری و از جهت استه‌تیک ( زیبا شناختی) دگرساز و اصلاح‌گر، هنر را بیش از همه اساوب های هنری متجلی می‌سازد. از مختصات رئالیسم  بازتاب حقیقی شخصیت بغرنج انسانی و مناسبات و روابط  گوناگونش نسبت به واقعیت، ارائه اشخاص و حوادث نمونه وار (تی‌پیک) از طریق چهره پردازی فردی مسائل زندگی است. وقتی به تاریخ پیدایش و تکامل رئالیسم به مثابه ی اسلوب هنری می‌نگریم، می بینیم که عناصر مرکبه و گرایش‌های فکری آن در ادوار ابتدایی تکامل هنر پدید شده بوده است. ولی اسلوب رئالیسم به مثابه یک اسلوب خاص هنری در دوران نوزایی (رنسانی) مثلاً در آثار سروانتس و شکسپیر دیده می‌شود. این مکتب در اواسط سده ی نوزدهم تکاملی شگرف می‌یابد و به رئالیسم انتقادی ستندال، بالزاک، دیکنز، هوگارت، دومیه، کوریه، منیه، گوگول، توگنف، تولستوی و بسیاری دیگر می‌رسد. در آثار آنان معایب نظامات اشرافی فئودالی و سرمایه‌داری افشا می‌شود و در رهایی فکری و بیداری اجتماعی بشر و برای پیدایش و استقرار آرمان‌های دمکراتیک در اندیشه افراد نقش مهمی ایفا می‌کند. اکنون نیز در آثار بسیاری از هنرمندان مترقی جهان سرمایه‌داری، اسلوب واقع‌گرایی نقادانه ادامه دارد و ارایه خلاق آن به صورت رئالیسم انقلابی یا سوسیالیستی درآمده است. این اسلوب، واقعیت پویا، مشخص و تاریخی را در سمت حرکت انقلابی آن در آثار هنری مجسم می‌کند و از آن جا که هنرمند در این جا مجهز به آگاهی اجتماعی است، برخوردش به پدیده‌های اجتماعی و تاریخی برخوردی است در اوج احساس مسئولیت و تعهد و آگاهی و قهرمانان مثبت طراز نوی را از میان تاریخ به میان می‌کشد. معمولاً ماکسیم گورکی را اندیشه‌پرداز این مکتب، و اثرش مادر را نخستین اثر هنری ناشی از این اسلوب می‌شمرند. رئالیسم در رمان و نمایش نامه خیال پردازی و فردگرایی رومانتیسم را از میان می برد و با مشاهده ی واقعیت های زندگی و تشخیص درست علل و عوامل آن ها به  تشریح و تجسم آن ها می پردازد. هدف حقیقی رئالیسم تشخیص تأثیر محیط و اجتماع در واقعیت های زندگی و تحلیل و شناساندن دقیق "تیپ ها" یی است که در اجتماع به وجود می آیند. کوشش نویسندگان رئالیسم در این است که جامعه خود را تشریح کنند و "تیپ ها"ی موجود در جامعه را نشان دهند و همچون مورخی عادات و اخلاق مردم اجتماع خویش را بیان کنند. "بالزاک" فرانسوی نماینده ی مکتب رئالیسم نیز به این نکته اشاره می کند و در "کمدی انسانی" می نویسد: "با تنظیم سیاهه ی معایب و فضایل و با ذکر آن چه که زاییده ی هوس ها و عشق هاست و با تحقیق درباره ی مشخصات اخلاقی و انتخاب حوادث اساسی جامعه و یا تشکیل "تیپ ها" ممکن است به نوشتن تاریخی موفق شویم که مورخان از آن غافل بوده اند، یعنی "تاریخ عادات و اخلاق جامعه".
از نمایندگان بزرگ مکتب رئالیسم در فرانسه "بالزاک" ، "استاندال" و در انگلستان "دیکنز" را می توان نام برد. هنرمندان برجسته ی دیگر عبارتند از: گوستاو کوربه ، فرانسوا میله ، ادوارد مانه ، فرانسیسکو گویا ، ایلیار پین و انوره دومیه . از دیگر مراکز مهم رئالیسم  می توان از روسیه و  نویسندگان بزرگانی چون تولستوی و داستایوسکی نام برد.

رئالیسم جادویی :  اصطلاح واقع گرایی جادویی در مورد آثار داستانی نویسندگانی مانند خورخه لویس بورخس نویسنده ی آرژانتینی، میگل آستورباس نویسنده ی گواتمالایی ، گابریل گارسیا مارکز نویسنده ی کلمبیایی، گونتر گراس نویسنده ی آلمانی، جان فولز نویسنده ی انگلیسی و ایتالو کالوینو نویسنده ی ایتالیایی به کار برده می شود. در آثار این نویسندگان درون مایه ها و موضوع ها اغلب خصوصیتی نامانوس و خیالی و رویایی و خواب گونه دارند. عناصر رویاگونه و سحرآمیز  با واقعیت با هم جا عوض می کنند و الگوهای واقع گرایی با خیال و وهم در هم می آمیزند. در این آمیزش ترکیبی پدید می آید که به هیچ کدام از عناصر سازنده اش شبیه نیست و ویژگی مستقل و جداگانه ای دارد. رویا و واقعیت در این  داستان ها چون آن در هم جوش می خورند که خیالی ترین وقایع جلوه ای طبیعی و واقعی پیدا می کند و خواننده ماجراهای داستان را می پذیرد. داستان در شکل خیال و وهم عنوان می شود، اما ویژگی های آن ها را ندارد و همین مساله رمان های واقع گرای جادویی را از رمان های وهمی و خیالی جدا می کند و به آن ها کیفیت نو و بدیعی می دهد که نوع تازه ای از داستان کوتاه و رمان را پدید می آورد. در این داستان ها ترتیب توالی زمانی به هم می ریزد و روایت زمانی رویداد ها استادانه جا به جا می شود و داستان ها با بهره گیری از قصه، علوم پنهانی و با ته رنگی از توصیفات اکسپرسیونیستی و سوررئالیستی روایت می شوند.

[ جمعه 22 فروردين 1393برچسب:, ] [ 10:40 ] [ علي افضلي ]

● تئاتر ابسورد (absurd)

تئاتر ابسورد یا تئاتر پوچ‌نما بیش تر به آثار نمایشی نویسندگانی چون آرتور آدامف، ساموئل بکت، ژان ژنه، اوژن یونسکو، هارولد پینتر و ادوارد آلبی گفته می‌شود و شاخه‌ی مهمی از ادبیات پوچی به شمار می‌رود. مبانی فکری و تلقی فلسفی نویسندگان تئاتر پوچی از عناصر مکاتب ادبی سوررئالیسم، اکسپرسیونیسم، گزیستانسیالیسم و آثار سارتر، کافکا و جیمز جویس ریشه می‌گیرد و سرآغاز گرایش به نگرش پوچ‌گرا، در تئاتر بوده است. بنا بر تفکر این گونه نمایش‌نامه‌نویسان، انسان بریده شده از اعتقادات مذهبی و معنوی، و آگاه به پوچی اعتقاداتی که آن‌ها را فریب می‌داند، در جهانی خالی از معنا و هدف، فقط دل‌خوش به امیدهایی در فراسوی زندگی ملالت‌بار و بی‌معنی، دست و پا می‌زند. به ترین نمونه‌ی این انسان های سرگشته و خودفریب، ول‌گردهای نمایش‌نامه‌ی "در انتظار گودو" ساموئل بکت هستند.

 ● تحول گرایی ( Evolutionisme)

نظریه ای  که می گوید گیاهان وحیوانات و انسان آن گونه که ما اکنون می بینیم آفریده نشده اند بلکه نتیجه ی تحولی در دنیای جانوران هستند که میلیون ها سال طول کشیده است.
تحول گرایی نقطه ی مقابل ثبات گرایی (Fixisme ) است. ثبات گرایی بر این باور است که انواع گوناگون مخلوقات از روز اول خلقت اشان ثابت مانده  و تغییری نکرده اند.

● دادا و دادائیسم

دادائیسم مکتبی است پوچ گرا در ادبیات و هنر که توسط یک رومانیایی الاصل به نام تریستان ترازا و هم فکری هانس آرپ اهل آلزاس، و دو نفر آلمانی در اوایل سده ی بیستم و در شهر زوریخ (سویس) پدید آمد.
این مکتب بیانگر بینش فلسفی استهزاء آمیزی است که به موجب اوضاع اجتماعی و پیامدهای وخیم جنگ جهانی اول، در اروپا پدید آمد. مبنای جهان بینی دادائیست ها بر آزادی و رهایی تمام عیار، مخالفت با هر قرار و قانون و اخلاق و سنت، و بر نفی تمامی ظواهر عقلایی استوار است.

در سال های دهه ی ١۹۲۰ بسیاری از مکاتب افراطی در هنر پدیدار شدند. بسیاری از آن ها حرف های تازه ای داشتند و حتا اکنون نیز جذاب به نظر می آیند. در میان آن مکاتب افراطی، دادائیسم  افراطی‌ترین‌اشان بود. یکی از بنیادگذاران دادائیسم می‌گوید: در ساعت فلان، در بعد از ظهر فلان روز، در اتاق پشت میز بودیم و یکی داشت دست در دهانش می‌کرد. فرهنگ لغت را باز کردم و لغت دادا _ به معنی اسب چوبی بچه‌ها _ آمد.
این گفته های بی ربط  از نوع دادائیسم است. دادائیسم نوعی ضد هنر و انقلابی برای تغییر و ساختارشکنی در مفاهیم هنری است. دادائیسم مجموعه‌ای معنادار از هنر بی معنا، نیهلیسم، ضدیت با عقل، کلیشه‌شکنی، تاکید بر شانس و تصادف و ضدیت با اصول شناخته شده ی هنر است. آنان همه چیز را مسخره می‌کردند، حتی خودشان را.این جنبش در آلمان و با دیدگاهی پوچ گرا و گرایشی ضد هنری و اعتراضی، درصدد تمسخر و ریشخند تمدن و هنر معاصر و ارزش‌ های مرسوم زمانه پدید آمد. شعار هنری این سبک «بی شکلي مطلق و نابودی آفرینندگی» است. این جنبش حاصل فشارهای ناشی از جنگ جهانی اول است. عنصر تصادف در این جنبش ، نقش بسزایی دارد و تکنیک «فوتومونتاژ» نیز توسط هنرمندان این جنبش ابداع شده است. دادائیسم افزون بر نقاشی و هنرهای دیداری، در شعر، نویسندگی، تئاتر، موسیقی و گرافیک نیز نمود پیدا کرد. آنان نقاشی‌هایی  کشیدند با تنها چند خط. موسیقی‌های تنها با چند نت و تئاترهایی عجیب و غریب و  بی‌معنی.
دادا بعدها کم کم تلطیف یافت و به سورئالیسم تبدیل شد. هنرمندان برجسته ی این مکتب عبارتند از : ماکس ارنست ، رائول هوسمن ، هانس ژان آرپ، مارسال دوشان

[ چهار شنبه 20 فروردين 1393برچسب:, ] [ 11:59 ] [ علي افضلي ]

سال نو مبارک

 

 

[ پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:, ] [ 16:52 ] [ علي افضلي ]

باروک (Baroque )

از نظر ادبی باروک اغلب در برابر کلاسیسیسم معنی می شود. یعنی بر خلاف کلاسیسیسم که بر پایه ی  اعتدال استوار است در باروک اغراق به چشم می خورد. دو شاخه ی باروک عبارت است از: Preciosite و Burlesque
در  Preciosite  تصنع وجود دارد. مثلن به جای گفتن"دندان" از عبارت "مبلمان دهان" و یا به جای کلمه ی "نان"  از عبارت "حامی زندگی" استفاده می شود. این نوع از باروک در واقع خواستار ایجاد فاصله میان  افراد عامی و باسواد است به شکلی که درک سخنان افراد باسواد برای افراد عامی مشکل گردد. شاخه ی دوم باروک یعنی Burlesque نیز مانند شاخه نخست عمل می کرد ولی در جهت مسخره کردن افراد عامی.

پارناس (Parnasse)

پارناس نام کوهی‌ است که بنا به اسطوره‌های یونان قدیم، آپولون (الهه‌ی شعر) و ٩ خواهری که فرشتگان نگاه‌بان هنرهای زیبا بودند، در آن جا زندگی می‌کردند. وجه تسمیه‌ی آن، علاقه و گرایشی است که شاعران پارناسین برای شعر به مفهوم هنری قائم به ذات که هیچ هدفی جز کمال و زیبایی خود ندارد، قایل بودند. این مکتب ادبی در نیمه‌ی دوم سده ی نوزدهم در فرانسه در برابر رمانتیسم ویکتور هوگو و لامارتین، و بر ضد درون‌گرایی و جامعه‌دوستی هنری پدید آمد.
بسیاری تئوفیل گوتیه را بنیاد‌گذار این مکتب می‌دانند و برخی رواج این مکتب را به لکنت دولیل نسبت داده‌اند. گوتیه عقیده داشت که هنر هیچ هدفی جز خود و فراتر از خود ندارد. به نظر او شاعر باید هم‌چون مجسمه‌ساز و صنعت‌گری کاملن بی‌طرف باشد و شعر خود را به ملموس‌ترین و عینی‌ترین شکل ممکن ارایه دهد. این عقیده‌ منشأ یقین به تشابه میان هنرهای تجسّمی و تصویرگری و نیز منشأ اندیشه‌ی شعر بی‌طرف و غیرشخصی است. شعر غیر شخصی فارغ از تمایلات و گرایش‌های شخصی شاعر است. تی‌.اس‌.الیوت، شاعر انگلیسی تبار، این رویکرد را این گونه تعریف می‌کند:
"تعالی هنرمند عبارت از جریان مدام قربانی کردن خود و محوشدگی همیشگی منیّت اوست."
شعار "هنر برای هنر" یکی از اصول مهم این مکتب به شمار می‌آید. شاعر پارناسین با هرگونه ذهنیّت‌گرایی مخالفت می‌کرد و زیبایی قالب و شیوه‌ی بیان را برتر از محتوا می‌دانست.ويکتور هوگو با اثر معروف خود "Les Orientales " پايه گذار مکتب "هنر براي هنر" شد و هوگو بود که عبارت " هنر براي هنر " را در محافل ادبي مطرح ساخت.جوانان بسياري دور هوگو جمع شدند و می گفتند هنر خدايي است که بايد آن را تنها به خاطر خودش پرستيد و نباید هيچ گونه جنبه ی مفيد و يا اخلاقي به آن داد.
تئوفيل گوتيه ازجمله ی اين جوانان بود که پس از چند سال در رأس عده اي که هنر براي هنر را شعار خود کرده بودند قرار گرفت. شاعر نام دار ديگر اين مکتب نیز تئودور دو بانويل است.
در سال ١۸۶۰ میلادی عده اي از شاعران جوان فرانسه که بر ضد رومانتيسم قيام کرده بودند، تحت تأثير مکتب هنر براي هنر محافلی ادبي برای خود تشکيل دادند. در رأس اين شاعران لوکنت دو ليل قرار داشت. در سال ١۸۶۶ مجموعه شعري از آثار اين شاعران با عنوان (پارناس معاصر) انتشار يافت که سخت مورد توجه قرار گرفت و رفته رفته اين شاعران به نام" پارناسين" معروف شدند.
به باور پارناسين ها شعر نشانه اي است از روح کسي که احساسات خود را خاموش ساخته است. چون این  شاعری به هيچ روی نمي خواهد شعرش محتواي اميد و آرزو و خواهشي باشد و تنها براي هنر محض احترام قایل است و به زيبايي شکل و طرز بيان اهميت مي دهد.
اصول مهم اين مکتب عبارت است از :
١_ کمال شکل، چه از نظر بيان و چه از لحاظ برگزيدن واژه ها.
۲_ دخالت ندادن احساسات و بی توجهی به آرمان ها  و اهداف.
٣_ زيبايي قافيه.
۴_ پایبندی به آیين "هنر براي هنر".

پانتئیسم (Pantheisme )

مسلکی که بر پایه ی آن خدا در کنار آفریده هایش قرار ندارد، بلکه در درون آن ها است. به عبارت دیگر خدا به همراه آفریده اش وجود را تشکیل می دهد.

● پرسونالیسم ( Personnalisme)

نظریه ای که به فرد ارزش والایی می دهد. تز پرسونالیسم در اثر "بیانیه ای در خدمت پرسونالیسم" اثر امانوئل مونیه (Emmanuel Mounier ) به چاپ رسیده است.

پو پو لیسم ( Populisme)

 پوپولیسم مکتبی ادبی و هنری است که در سال ١٩٢٩ م. به وجود آمد و هدف آن بیان احساس و رفتار مردم عامی بود و به ترسیم فرهنگ عامیانه می پرداخت که در نقطه ی مقابل ادبیات بورژوایی قرار داشت.
 این مکتب می خواست که در برابر روان شناسی بورژوایی و نیز در برابر روشنفکرمآبی گروهی بیکاره، هنری به وجود آورد که توجه نویسنده فقط مصروف مردمان طبقات پایین جامعه باشد، بی آن که تا حد ابتذال مکتب ناتورالیسم سقوط کند. طرفداران این مکتب وارونه ی اگزیستانسیالیست ها، مخالف هرگونه التزام و پایبندی اخلاقی، اجتماعی و سیاسی بودند

مکتب ادبی و هنری پوپولیسم در سال ۱۹۲۹ توسط لئون لومونیه ( Leon Lemonnier) و آندره تریو  (Andre Therive) بنیادگذاری شد،  هدف این مکتب بیان احساسات و رفتار مردم عامی بود.

● پیتیسم (Pietisme )

جنبش مذهبی سده ی ١۷ میلادی که کانونش کشور آلمان بود و بر روی اهمیت اتحاد بین فرد و اصول مسیحیت تکیه و تاکید داشت. Philipp Jacob Spener بنیادگذار این جنبش بود.

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 17:0 ] [ علي افضلي ]
  • ·        الثلاثیة، نجیب محفوظ (مصر)
  • ·        البحث عن ولید مسعود، جبرا ابراهیم جبرا (فلسطین)
  • ·        شرف، صنع الله إبراهیم (مصر)
  • ·        الحرب فی بر مصر، یوسف القعید (مصر)
  • ·        جال فی الشمس، غسان کنفانی (فلسطین)
  • ·        الوقائع الغریبة فی اختفاء أبی سعید النحس المتشائل، إمیل حبیبی (فلسطین)
  • ·        ا لزمن الموحش، حیدر حیدر (سوریا)
  • ·        . رامة والتنین، إدوار الخراط (مصر)
  • ·        . حدث أبوهریرة قال، محمود المسعدی (تونس)
  • ·        . کوابیس بیروت، غادة السمان (سوریا)
  • ·        . المجوس، إبراهیم الکونی (لیبیا)
  • ·        . الوشم، عبدالرحمن مجید الربیعی (العراق)
  • ·        . الرجع البعید، فؤاد التکرلی (العراق)
  • ·        . الشراع والعاصفة، حنا مینه (سوریا)
  • ·        . الزینی برکات، جمال الغیطانی (مصر)
  • ·        . ثلاثیة 'سأهبک مدینة أخری'، أحمد ابراهیم الفقیه (لیبیا)
  • ·        . أنا أحیا، لیلی بعلبکی (لبنان)
  • ·        . لا أحد ینام فی الاسکندریة، ابراهیم عبدالمجید (مصر)
  • ·        . الحب فی المنفی، بهاء طاهر (مصر)
  • ·        . مدارات الشرق، نبیل سلیمان (سوریا)
  • ·        . الوباء، هانی الراهب (سوریا)
  • ·        . الحرام، یوسف ادریس (مصر)
  • ·        . لیلة السنوات العشر، محمد صالح الجابری (تونس)
  • ·        . موسم الهجرة الی الشمال، الطیب صالح (السودان)
  • ·        . ذاکرة الجسد، احلام مستغانمی (الجزائر)
  • ·        . الخبز الحافی، محمد شکری المغرب
  • ·        . تشریفة آل المر، عبدالکریم ناصیف (سوریا)
  • ·        . دار المتعة، ولید اخلاصی (سوریا)
  • ·        . طواحین بیروت، توفیق یوسف عواد (لبنان)
  • ·        . الأفیال، فتحی غانم (مصر)
  • ·        . نجران تحت الصفر، یحیی یخلف (فلسطین)
  • ·        . العشاق، رشاد ابوشاور (فلسطین)
  • ·        . الاعتراف، علی ابوالریش (الامارات)
  • ·        . النخلة والجبران، غائب طعمة فرمان (العراق)
  • ·        . العصفوریة، غازی القصیبی (السعودیة)
  • ·        . قندیل أم هاشم، یحیی حقی (مصر)
  • ·        . العودة الی المنفی، أبوالمعاطی أبو النجا (مصر)
  • ·        . وکالة عطیة، خیری شلبی (مصر)
  • ·        . تماس، عروسیة النالوتی (تونس)
  • ·        . سلطانة، غالب هلسا (الأردن)
  • ·        . مالک الحزین، إبراهیم أصلان (مصر)
  • ·        . باب الشمس، إلیاس خوری (لبنان)
  • ·        . الحی اللاتینی، سهیل ادریس (لبنان)
  • ·        . عودة الروح، توفیق الحکیم (مصر)
  • ·        . الرهینة، زید مطیع دماج (الیمن)
  • ·        . لعبة النسیان، محمد برادة (المغرب)
  • ·        . الریح الشتویة، مبارک الربیع (المغرب)
  • ·        . دار الباشا، حسن نصر (تونس)
  • ·        . مدینة الریاح، موسی ولد ابنو (موریتانیا)
  • ·        . أیام الانسان السبعة، عبدالحکیم قاسم (مصر)
  • ·        . طائر الحوم، حلیم برکات (سوریا)
  • ·        . حکایة زهرة، حنان الشیخ (لبنان)
  • ·        . ریح الجنوب، عبدالحمید بن هدوقة (الجزائر)
  • ·        . فردوس الجنون، احمد یوسف داوود (سوریا)
  • ·        . وسمیة تخرج من البحر، لیلی العثمان (الکویت)
  • ·        . اعترافات کاتم صوت، مؤنس الرزاز (الأردن)
  • ·        . رباعیة بحری، محمد جبریل (مصر)
  • ·        . صنعاء مدینة مفتوحة، محمد عبدالولی (الیمن)
  • ·        . غرناطة، رضوی عاشور (مصر)
  • ·        . دعاء الکروان، طه حسین (مصر)
  • ·        . فساد الامکنة، صبری موسی (مصر)
  • ·        . السقامات، یوسف السباعی (مصر)
  • ·        . تغریبه بنی حتحوت، مجید طوبیا (مصر)
  • ·        . بعد الغروب، محمد عبدالحلیم عبدالله (مصر)
  • ·        . قلوب علی الاسلاک، عبدالسلام العجیلی (سوریا)
  • ·        . عائشة، البشیر بن سلامة (تونس)
  • ·        . الظل والصدی، یوسف حبشی الاشقر (لبنان)
  • ·        . الدقلة فی عراجینها، البشیر خریف (تونس)
  • ·        . النخاس ، صلاح الدین بوجاه (تونس)
  • ·        . باب الساحة، سحر خلیفة (فلسطین)
  • ·        . سابع ایام الخلق، عبدالخالق الرکابی (العراق)
  • ·        . شیء من الخوف، ثروت أباظة (مصر)
  • ·        . اللاز، الطاهر وطار (الجزائر)،
  • ·        . المرأة الوردة، محمد زفزاف (المغرب)
  • ·        . ألف عام وعام من الحنین، رشید بوجدرة (الجزائر)
  • ·        . القبر المجهول، احمد ولد عبدالقادر (موریتانیا)
  • ·        . الاغتیال والغضب، موفق خضر (العراق)
  • ·        . الدوامة، قمر کیلانی (سوریا)
  • ·        . الحصار، فوزیة رشید (البحرین)
  • ·        . فی بیتنا رجل، احسان عبدالقدوس (مصر)
  • ·        . رموز عصریة، خضیر عبدالامیر (العراق)
  • ·        . ونصیبی من الافق، عبدالقادر بن الشیخ (تونس)
  • ·        . ، مجنون الحکم، سالم حمیش (المغرب)
  • ·        . الخماسیة، اسماعیل فهد اسماعیل (الکویت)
  • ·        . أجنحة التیه، جواد الصیداوی (لبنان)
  • ·        . ایام الرماد، محمد عزالدین التازی (المغرب)
  • ·        . رأس بیروت، یاسین رفاعیة (سوریا)
  • ·        . عین الشمس، خلیفة حسین مصطفی (لیبیا)
  • ·        . لونجه والغول، زهور ونیسی (الجزائر)
  • ·        . صخب البحیرة، محمد البساطی (مصر)
  • ·        . السائرون نیاما، سعد مکاوی (مصر)
  • ·        .  جمیل عطیة ابراهیم (مصر)
  • ·        . طیور أیلول، أمیلی نصرالله (لبنان)
  • ·        . المؤامرة، فرج الحوار (تونس)
  • ·        . المعلم علی، عبدالکریم غلاب (المغرب)
  • ·        . قامات الزبد، إلیاس فرکوح (الأردن)
  • ·        عصافیر الفجر، لیلی عسیران (لبنان)
  • ·        جسر بنات یعقوب، حسن حمید (فلسطین)
  • ·        الوسمیة، عبدالعزیز مشری (السعودیة)
  • ·         مدن الملح (خماسیة)، عبدالرحمن منیف (السعودیة)
[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 16:55 ] [ علي افضلي ]

ایده آلیسم (Idealisme) پندار گرایی، آرمان گرایی

این مکتب فکری بر این باور است که واقعیت تنها به عنوان وجود روحی محض وجود دارد و جسم چیزی جز شکل تظاهر این وجود نیست. ایده آلیست ها همه ی موجودات و آن چه را که انسان در جهان درک می کند، نه عینی بلکه تصورات ذهنی و وابسته به ذهن انسان می دانند و معتقدند که اگر من که همه چیز را ادراک می کنم نباشم، دیگر نمی توان گفت که چیزی هست .

مکتب های ایده آلیستی به طور کلی بر دو نوع عمده بوده اند:

ایده آلیسم عینی و ایده آلیسم ذهنی:

ایده آلیست های عینی مانند افلاطون فیلسوف نام دار یونان باستان ( ٣۴۷ - ۴۲۷ ) پیش از میلاد و هگل اندیشمند بزرگ آلمانی (١۸٣١ - ١۷۷۰) میلادی بر خلاف ماتریالیست ها که جهان واقعی را عینی می دانند، بر این باورند که تنها شعور به شکل کلی و خالص آن وجود عینی و خارجی دارد. یعمی جهان واقعی نتیجه ی تکامل عقل محض یا خرد مطلق و یا انعکاس آن است که در سیری نزولی از گوهر خود بدر آمده و به جهان مادی بدل شده است. یعنی مبدا نخست ایده بوده است که سپس دوباره سیر صعودی را آغاز می کند و به خود باز می گردد.

ایده آلیست های ذهنی مانند برکلی فیلسوف مشهور انگلیسی (١۷۵٣-  ١۶۸۵) میلادی اصلن منکر وجود جهان عینی و ماده ی خارج از ذهن بشر هستند و بر این باورند که تنها فرد ( یعنی شخص متفکر)، شعور و ذهن او وجود خارجی دارند. یعنی اشیا فقط در حدود و تا آن جا که توسط فرد حس می شوند وجود دارند و جهان تنها در آگاهی ، محسوسات و ذهن بشز وجود دارد.سبک ایده آلیسم در ادبیات و هنر عبارت است از سبک متکی به تخیلات شاعرانه ی گوینده یا نویسنده و پیروان این مکتب در همه ی عرصه های هنری، سیاسی و یا اقتصادی به دنبال کمال مطلوب هستند.

ایلومینیسم (Illuminisme )

جریانی فکری، فلسفی و مذهبی است که شناخت خدا را تنها از طریق الهام بر دل و تماس مستقیم با او امکان پذیر می داند. کانت (Kant) بالزاک (Balzac) بودلر (Baudelaire ) و نروال (Nerval ) تحت تاثیر  این مکتب قرار داشتند. این جنبش در قرن ١۸ میلادی از مهم ترین جنبش های فکری بوده است.

اینتیمیسم (Intimisme )

اینتیم به معنی درون است و اصطلاح اینتیمیسم در مورد آن دسته از  آثار ادبی به کار می رود که روی ترسیم زندگی درونی قهرمان ِ اثر و روان شناسی او متمرکز شده است.

 

[ سه شنبه 20 اسفند 1392برچسب:, ] [ 16:46 ] [ علي افضلي ]

اگزیستانسیالیسم (Existentialisme ) هستی گرایی

اصطلاح اگزیستانسیالیسم از مشتقات واژه‌ی فرانسوی existentiel و واژه‌ی انگلیسی Existential به معنی "وجودی" است، و خود به معنای "اصالت وجود" یا "تقدم وجود" است. اساس فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم که در نیمه‌ی نخست سده ی بیستم پدید آمد، بر این باور استوار است که هستی موجودات دو جنبه دارد: ذات (essence) یا ماهیت، و وجود (existence) . انسان تا وقتی با رفتار و عملکرد خود به ماهیتی فردی یا وجود مشخص دست نیافته، فقط دارای ماهیتی کلی یا ذات است. در این صورت تنها در مرحله‌ی موجودی که در اموری انتزاعی و کلی با سایر هم‌جنسان خود مشترک است، باقی می‌ماند، اما وقتی این موجود به سبب خودآگاهی بر ماهیت خود تأثیر می‌نهد و وجهه‌ای مشخص و معین پیدا می‌کند، به مرحله‌ی وجود می‌رسد.

پرسش اساسی فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم آن است که کدامیک از این دو جنبه‌ بر دیگری مقدم است: ماهیت یا وجود؟
پاسخی که فلسفه تا سده ی ١٩ به این پرسش می‌داد بر تقدم ماهیت تأکید داشته است. اما فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم وارونه ی آن معتقد به تقدم وجود بر ماهیت است.
علت روی آوردن اگزیستانسیالیسم به ادبیات را نیز باید در تمایل این فیلسوفان در دوری از امور انتزاعی و گرایش به امور ملموس و محسوس جست‌وجو کرد.
اگزیستانسیالیسم نوعی سیستم فکری است که بر پایه ی آزادی انسان بنا شده است. باور اصلی اگزیستانسیالیسم همان گونه که گفته شد  "تقدم وجود بر ماهیت" است. یعنی طبیعت واقعی هر کس پیش از آن که او به وجود بیاید وجود نداشته است و این وجود او است که در جریان کارهایی که انجام می دهد ماهیت او را نشان می دهد
اگزیستانسیالیسم نقطه ی مقابل جبر گرایی است. در جبر گرایی انسان به عنوان فردی که دارای سرنوشت محتوم و تعیین شده ای است شناخته می شود، ولی در اگزیستانسیالیسم که سارتر مشهورترین معرف آنست این انسان است که در موقعیت ها و در دو راهی های زندگی اش تصمیم می گیرد که چه راهی را انتخاب کند. او در این انتخاب آزاد است و نباید از سنت ها و رسوم پیروی کند. سارتر به همین دلیل نیز از پذیرش جایزه ی نوبل در ادبیات خودداری کرد.

امپرسیونیسم (Impressionnisme )

نهضتی فکری است که نقاشی را در یک چهارم پایانی سده ی  ١۹ میلادی دگرگون ساخت. امپرسیونیست ها در پی ثبت واقعیت گذرا بودند و به باور آنان موضوعات ساده به تر به آنان اجازه می دهد تا به آن چه که احساس می کنند بپردازند. این جنبش، نخستین جنبش فراگیر در هنر نو به شمار می آید و در فرانسه توسط ادوارد مانه و کلود مونه پدید آمد. نام این جنبش از تابلوي «امپرسیون ، طلوع آفتاب» کلود مونه گرفته شده است. بررسی نور و رنگ و کیفیات طبیعی آن و ایجاد یک دیدگاه علمی در هنر، از مسایل مطرح در این مکتب است. هنرمندان امپرسیونیست از ارائه ی اشکال با خطوط واضح سرباز می زدند و به نور با نگاهی علمی مي نگریستند. آنان  مثلن به جای قراردادن رنگ سبز ، رنگ های زرد و آبی را در کنار یکدیگر قرار می دادند. استفاده از تضاد رنگ های مکمل و حذف رنگ های سیاه و خاکستری از پرده ، از اصولی است که دراین مکتب مورد توجه قرار دارد.

از هنرمندان برجسته ی این سبک می توان از ادوارد مانه ، کلود مونه ، آنود سیسلی ، آگوست رنوار، کامی پیسارو ، ژرژ سورا ، ادگاردگا ، پل سینیاک، اگوست رودن و نقاش انگلیسی تورنر (Turner ) نام برد.

پست امپرسیونیسم :

این مکتب جنبشی شاخه شده از امپرسيونيسم توسط " پل سزان " است که در آن مضامین و موضوعات به صورت ناب هندسی و احجام افلاطونی نمایش داده می شود. سزان در این جنبش برای نمایش عمق ، از تضاد رنگ های سرد و گرم (مدولاسیون رنگی)بهره می گرفت. استحکام در ساختار ترکیب بندی، صراحت شکل و فرم ، تأكيد بر بیان درونی به یاری رنگ و شکل، از ویژگی های این مکتب هنری است. هنرمندان برجسته ی این مکتب نیز پل سزان ، ونسان ونگوگ و پل گوگن هستند

او مانیسم (Humanisme )

این مکتب از دید تاریخی جنبش و نهضت فکری ویژه ی سده ی ١۶ میلادی است. ویژگی این جنبش تمجید از دوران گذشته و تمایل به شکوفایی کامل انسان است. اومانیسم بزرگ ترین تفکر عقیدتی دوران رنسانس است و اومانیست ها در آن دوره به مطالعه ی متون اصلی و ترجمه و ویرایش آثار قدیم یونانی و لاتین می پرداختند.
از دید فلسفی هر تفکری که به انسان عالی ترین ارزش را بدهد او مانیسم گفته می شود. بنابراین نویسندگانی که در آثارشان از عقیده ی والای انسان و حفظ حقوق او و لزوم شکوفایی او سخن گفته اند اومانیست هستند.

اونانيمیسم (Unanimisme)

شاعر و نويسنده ی نام دار فرانسوي « ژول رومن » به ياري « ژرژ شنوير» پايه و بنیاد این مکتب را گذاشته است.
اونانيميست ها بر این باورند که :
در وجود هريک از ما دو نوع افکار و احساسات هست. نخست افکار و احساساتی که ويژه ی خود ما است و ديگري افکار و احساساتی که اجتماع ما و گروه هاي بشري گرداگرد ما (مانند خانواده، هم کاران، هم کيشان و مردم) به ما تلقين کرده اند.
مکاتب گذشته معتقد بودند که فرد براي رسیدن به آخرين درجه تکامل بايد شخصيت انفرادي خود را پرورش دهد و از دخالت دادن و تأثير پذیری از دنياي خارج خودداری کند، اما اونانيميسم با الهام از اندیشه های فلسفي اگوست کنت وارونه ی آن را بيان مي کند و اجتماع را منشاء تکامل و نبوغ و شکفتگي نيروهاي فردي مي داند.

[ شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, ] [ 8:28 ] [ علي افضلي ]

مکتب های ادبی و هنری

آنیمیسم (Animisme) جان گرایی

آنیمیسم در ادبیات حالتی را بیان می کند که در آن گویی اشیا جان و شعور دارند. آنیمیسم از واژه ی لاتین “anima” گرفته شده است که به معنی روح است و  آنیمیسم  گرایش به روح دادن به اشیاء و طبیعت ست.
آنیمیسم به عنوان مثال در اثر "میلی یا خاک زادگاه" (Milly ou la terre natale) نوشته ی لامارتین و یا دراثر "دهان تاریکی" ( La bouche d'ombre) نوشته ی ویکتور هوگو و "اشعار طلایی" (Vers dores) نوشته ی نروال به چشم می خورد.

اسپریتوالیسم (Spiritualisme) روح گرایی

دو طرزفکر با این نام شناخته می شود:
١)  سیستمی فلسفی که باور دارد دنیا از دو واقعیت تشکیل شده است :ماده و روح، و این دوگانگی در ساختار  انسان نیز به کار رفته است.
۲) سیستمی فلسفی که باور دارد در دنیا تنها یک واقعیت وجود دارد و آن روح است.

استوئیسیسم (Stoïcisme)

نظریه ی فلسفی گروهی از اندیشمندان یونانی در سده های ٣ و ۴ پیش از میلاد است که بنیادگذار آن زنون zenon بوده است. برای طرفداران این مکتب خوشبختی در تقوا نهفته است و باید از جذابیت ها و علاقه ها پرهیز کرد. نام دار ترین معرفان این شیوه ی تفکر    Marc Aurele,Sénèqueو Epictète   هستند.

Epictète  می گفت: « تحمل کن و خودداری کن ».

اکسپرسیونیسم (Expressionisme)

اکسپرسیونیسم از مکاتبی است که در دوران جنگ جهانی اول شکل گرفت. این مکتب از راه نقاشی تحت تأثير  ونسان ونگوک، در فرانسه و آلمان ایجاد گردید و سپس به ادبیات وارد شد و نخست بر نمایش نامه نویسی در آلمان تأثیر گذاشت. اکسپرسیونیست ها می کوشیدند احساس ها و حالت های درونی خود را با آزادی تمام بیان کنند. از پیشگامان این مکتب، آوگوست استریندبرگ سوئدی، گئورگ کایزر و برتولت برشت آلمانی بودند.

آثار برخی از این نویسندگان گاه به کابوس شباهت دارد و بیانگر آشفتگی های درونی انسان است. فرانتس کافکا، نویسنده مشهور چک، از اکسپرسیونیست هایی بود که رمان و داستان های کوتاهی نیز به زبان آلمانی نوشت.

این شیوه ی هنری گویای حالات ذهنی هنرمند است و عواطف و احساسات درونی او را می نمایاند. بسیاری از هنرمندان این جنبش با تحریف و کژنمایی و اغراق آمیز کردن مضامین و موضوعات، به کمک رنگ های تند و زننده ،اوج هیجانات و احساسات ذهنی خود را بیان می کنند و با این کار قصد نمایش واپس گرایی و به بن بست رسیدن انسان مدرن را دارند.

هنرمندان برجسته ی این مکتب از جمله  امیل نولده ، ادوارد مونش ، ماکس بکمان ، فرانسیس بیکن ، کته کل ویتس ، ژرژ روئو ، اگون شیله ، اسکارکو کوشکا ، لودویک کریشنر ، جیمز آنسور ، ریورا ، اگوست ماک ، فرانتس ماک و واسیلی کاندینسکی هستند.

 

[ چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:, ] [ 13:25 ] [ علي افضلي ]

با سلام...

منابع درسی تاریخ ادبیات دوره عباسی و تاریخ ادبیات دوره اندلس به شرح ذیل است:

1- بخش الأدب العباسی از کتاب « الجامع فی تاریخ الأدب العربی» تألیف حنا الفاخوری.

2- کتاب « الأدب العربی فی الأندلس» تألیف دکتر محمد علی آذرشب.

[ پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:, ] [ 1:4 ] [ علي افضلي ]

 

أنسي لويس الحاج

(1937 - 2014)

توفی ظهر الیوم الثلاثاء 18 شباط 2014، الشاعر  اللبنانی الکبیر أنسی الحاج.

ولد  أنسی عام 1937، أبوه الصحافي والمتّرجم لويس الحاج وامه ماري عقل، من قيتولي، قضاء جزّين
تعلّم في مدرسة الليسيه الفرنسية ثم في معهد الحكمة

أعماله الصحفية والأدبية

بدأ ينشر قصصاً قصيرة وأبحاثاً وقصائد منذ 1954 في المجلاّت الادبية وهو على مقاعد الدراسة الثانوية
دخل الصحافة اليومية (جريدة «الحياة» ثم «النهار» ثم «الأخبار») محترفاً عام 1956، كمسؤول عن الصفحة الادبية. ولم يلبث ان استقر في «النهار» حيث حرر الزوايا غير السياسية سنوات ثم حوّل الزاوية الادبية اليومية إلى صفحة ادبية يومية

عام 1964 أصدر «الملحق» الثقافي الاسبوعي عن جريدة «النهار»، وظلّ يصدره حتى 1974. وعاونه في النصف الأول من هذه الحقبة شوقي ابي شقرا

عام 1957 ساهم مع يوسف الخال وأدونيس في تأسيس مجلة «شعر» وعام 1960 اصدر في منشوراتها ديوانه الأول «لن»، وهو أول مجموعة قصائد نثر في اللغة العربية

له ستّ مجموعات شعرية «لن» (1960)، «الرأس المقطوع» (1963)، « ماضي الايام الآتية» (1965)، «ماذا صنعت بالذهب ماذا فعلت بالورد» (1970)، « الرسولة بشعرها الطويل حتى الينابيع» (1975)، « الوليمة» (1994). وله كتاب مقالات في ثلاثة اجزاء هو «كلمات كلمات كلمات» (1978)، وكتاب في التأمل الفلسفي والوجداني هو «خواتم» في جزئين (1991 و1997)، ومجموعة مؤلفات لم تنشر بعد. و « خواتم» الجزء الثالث قيد الاعداد

تولى رئاسة تحرير العديد من المجلات إلى جانب عمله الدائم في «النهار»، وبينها «الحسناء» (1966) و«النهار العربي والدولي» بين 1977 و 1989
نقل إلى العربية منذ 1963 أكثر من عشر مسرحيات لشكسبير ويونيسكو ودورنمات وكامو وبريخت وسواهم، وقد مثلتها فرق مدرسة التمثيل الحديث (مهرجانات بعلبك)، ونضال الأشقر وروجيه عساف وشكيب خوري وبرج فازليان

متزوج من ليلى ضو (منذ 1957) ولهما ندى ولويس

رئيس تحرير «النهار» من 1992 إلى 30 ايلول 2003 تاريخ استقالته

مستشار مجلس التحرير في جريدة «الأخبار» ابتداء من تأسيسها في ٢٠٠٦، حيث بقي حتّى أيّامه الأخيرة، وكتب زاويته الشهيرة «خواتم ٣» على الصفحة الأخيرة صباح كل سبت

تُرجمت مختارات من قصائده إلى الفرنسية والإنكليزية والألمانية والبرتغالية والارمنية والفنلندية. صدرت انطولوجيا «الابد الطيّار» بالفرنسية في باريس عن دار «أكت سود» عام 1997 وانطولوجيا «الحب والذئب الحب وغيري» بالألمانية مع الاصول العربية في برلين عام 1998. الأولى اشرف عليها وقدّم لها عبد القادر الجنابي والأخرى ترجمها خالد المعالي وهربرت بيكر
يعتبر أنسي الحاج من رواد قصيدة النثر في الشعر العربي المعاصر

مؤلفاته الشعريّة

- « لن» / 1960
- « الرأس المقطوع »/ 1963
- « ماضي الأيام الآتية»/ 1965
- « ماذا صنعت بالذهب، ماذا فعلت بالوردة؟»/ 1970
- « الرسولة بشعرها الطويل حتى الينابيع»/ 1975
- « الوليمة» / 1994.

مؤلفاته النثريّة

- «كلمات كلمات كلمات»، ثلاثة اجزاء، مقالات (1978).
- « خواتم»، جزءان (1991 و1997).
- « الابد الطيّار » بالفرنسية في باريس عن دار «أكت سود» (1997).
- أنطولوجيا «الحب والذئب الحب وغيري » بالألمانية مع الاصول العربية في برلين (1998).

في نيسان 2007 صدرت الأعمال الكاملة لأنسي الحاج في طبعة شعبية، في ثلاثة مجلدات ضمن سلسلة «الأعمال الكاملة» عن «هيئة قصور الثقافة ». ضمّ المجلد الأوّل: «لن»، و«الرأس المقطوع »، و «ماضي الأيام الآتية». والثاني: «ماذا صنعت بالذهب، ماذا فعلت بالوردة؟ » و«الرسولة بشعرها الطويل حتى الينابيع» و«الوليمة» . فيما حوى الثالث كتاب «خواتم» بجزءيه
ترجم إلى العربية أكثر من عشر مسرحيات لشكسبير ويونيسكو ودورنمات وكامو وبريخت وسواهم، وقد مثلتها فرق مدرسة التمثيل الحديث (مهرجانات بعلبك)، ونضال الأشقر وروجيه عساف وشكيب خوري وبرج فازليان

 

[ سه شنبه 29 بهمن 1392برچسب:, ] [ 20:54 ] [ علي افضلي ]

با سلام..

دانشجویان کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی ورودی 91، که قرار است پایان نامه ایشان با اینجانب باشد، روز سه شنبه 29 بهمن از ساعت 9 تا 16، برای قطعی کردن موضوع و انجام اصلاحات نهایی، با در دست داشتن پرینت پروپزال به دفتر گروه مراجعه نمایند. شایان ذکر است که نگارش و تنظیم پروپزال باید عیناً بر اساس همان موضوعی انجام شود که معین کرده بودم.

 

[ پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:, ] [ 9:46 ] [ علي افضلي ]

القصة القصيرة :

هي فن نثري يكتفي بتصوير جانب واحد من حياة الفرد .. أو زاوية واحدة من زوايا الشخصية الإنسانية أو موقف واحد من مواقف الحياة .. وتتناول قطاعا عرضيا من الحياة ...

وتعتمد القصة القصيرة علي عدة مباديء هي :

1) مبدأ الوحدة : أي وحدة الموضوع والأسلوب والهدف والفكرة .

2)مبدأ التكثيف : أي العرض المكثف الممتع للاتجاه الواحد الذي يهدفه الكاتب ..

3) تفاصيل البناء والإنشاء : وهي تعتمد علي الدقة اللغوية (النحو والإملاء) .. والبعد عن الألفاظ العامية ..

4)الحوار والصراع : ولا يوجد الحوار إلا لتجلية النفس الغامضة أو كشف بعد من أبعاد الشخصية ..أما الصراع وهو أساس بناء القصة القصيرة ..
5)التشويق والصدق : وهما أهم عوامل نجاح
القصةالقصيرة .. ولا تعتبر القصة جيدة إلا عند توافر هذان العنصران ..

وتتراوح القصة القصيرة ما بين نصف الصفحة إلي العشرة صفحات ..
وتعتبر قصة ( في بيتهم باب ) مثال رائع للقصة القصير

نقد القصة
القصة : هي حكاية نثرية تصور عدداً من الشخصيات والأحداث .

أنواعهــــــــا :

1- القصة القصيرة :
وهي التي تدور حول حادثة واحدة لشخصية واحدة أو عدة شخصيات ولا يتسع المجال فيها لكثرة السرد أو تعدد الأحداث
أهميتها: تتميز بصغر حجمها وسهولة قراءتها في وقت وجيز.

البناء الفني للقصة القصيرة: أبرز ظاهرة تتجلى في بنائها الفني ظاهرة التركيز .

لابد من التزام القصة القصيرة بما يلي: -
أ - وحدة الانطباع : لابد من الخروج من القصة القصيرة بانطباع واحد من القبول أو الرفض.

ب- وحدة الحـــدث : لأنها تقوم على تصوير موقف محدد يتأثر به الكاتب ويعبر عنه

ج- وحدة الزمان والمكان : لأن تلك الحادثة التي عبرت عن القصة تكون في إطار زمن واحد ومكان واحد ولو تعددت الحوادث لتعددت تبعاً لذلك أزمنتها وأمكنتها .

د – البناء الفني الخاص : فبالرغم من صغره إلا أن لها بداية ووسطاً ونهاية ويمكن ملاحظة ذلك ومعرفة إجادة الكاتب أو إخفاقه في كل عنصر من العناصر السابقة .

هـ - الإيجــــــــــاز : هذا ما يميزها عن أسلوب القصة الذي يتجه إلى الإطالة


2 – الرواية:

وهي أطول أنواع القصص وتمتاز بأنها كثيرة الأحداث وتتعدد شخصياتها وإثارتها لقضية كبرى أو عدد من القضايا من خلال الأحداث والأشخاص وتقوم على العناصر التالية : - الحوادث ، الشخصيات ، الحبكة الفنية ، الزمان والمكان ، الحوار .

تعريف آخر للرواية ...


هي عمل فني يعتمد علي عنصر الحكاية التي لها بداية ووسط ونهاية .. وتتناول قطاع طولي من الحياة .. وقد تطول لتصل إلي مئات الصفحات .. أو تكون علي أجزاء ..ومن أهم عناصرها :

1) الشخصيات : تتنوع الشخصيات وقد تدخل في الرواية شخصيات هامشية ليس لها دور ..
2) الأحداث : وهي أساس بناء الرواية .. وتتشابك الأحداث وتتعقد حتى تصل إلي الذروة ثم تبدأ العقدة في التكشف وتبدأ المشكلة في الحل ..

3) الصراع : وهو ما يدور بين الشخصيات التي تتلاقي مصائرهم أو تتباعد حسب الحدث ..
4) البداية : يجب أن تكون مثيرة مشوقة لتجذب القاريء إليها..

5) الوسط : وهو قمة الصراع واشتداد أوجه ..

6) النهاية :
وهي نوعان :

- نهاية معقولة : وفيها يقدم الكاتب الحل ويكشف السر وتنتهي الأحداث .

نهاية مفتوحة :
- وفيها يترك الكاتب كل شيء لخيال القاريء ولا يحسم كل المشكلات .

- وأحيانا يترك الكاتب الباب مواربا ليستكمل الرواية بأجزاء أخري .
وتعتبر رواية (حاملة المفتاح ) مثال نموذجي للرواية

ومن أنواع الرواية : ( الرومانسية – الخيالية – الواقعية – التاريخية – النفسية – الفلسفية

[ پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, ] [ 16:59 ] [ علي افضلي ]

سلام..

با توجه به شرایط جوی موجود در کشور،آزمون کارشناسی ارشد 93 دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی یک هفته به تعویق افتاد. آزمون مذکور در روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه، 23، 24 و 25 بهمن ماه برگزار خواهد شد.

[ پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, ] [ 16:55 ] [ علي افضلي ]

هناك من لا يعرف ما الفرق بين ، الروايه والقصه ، وكيفية كتابة كل منهما ، ومتى يمكن ان نسمى تلك رواية أو هذه قصه .. ؟!
كنت كثيرا ما أتساءل ما هو الفرق بين القصة والرواية ؟ كيف لي أن اكتب شيئا ما ؟ وما هي طريقة الكتابة في كل منهما ؟
قرأت وقرأت .. وعرفت أنى أميل للرواية أكثر من القصة ، ومنها بدأت اكتب ، أسهب احيانا في وصف الأشياء . متأثرا بروايات كثيرة قرأتها

لا شك أن الرواية والقصة القصيرة تنتميان إلي مجموعة الفنون القولية والتي أساسها اللغة النثرية ، والتي تقوم علي أحداث وقعت أو يمكن أن تقع ، والقصة بصفة عامة تستخدم آلية السرد والحوار معا في تحقيق المتعة الفنية للمتلقي ومن خلال الأداء القصصي بدرامية الأحداث وعقدتها وحبكتها القصصية ، تشمل إحداث وحدة التأثير أو الانطباع لدي المتلقي من خلال التركيز علي حدث واحد أو أزمة واحدة من خلال بناء قصصي محكم .

وفي معظم الأحيان نجد أن كاتب القصة القصيرة يركز اهتمامه نحو حدث واحد ، أو شخصية واحدة في حدث واحد ، وبدلا من أن يصور لنا تطور هذه الشخصية فهو يوضح أمرها في لحظة معينة ، وغالبا تعبر الشخصية القصصية عن التغيير الحاسم والفاصل في لحظة تمر بها الشخصية .

( أن الرواية أيضا تعرض الحياة في شمولها أما القصة القصيرة فهي نقطة يتلاقي فيها الحاضر والماضي والمستقبل ، فالرواية تصوير من المنبع إلي المصب ، أما القصة القصيرة فتصوير دوامة واحدة فقط علي سطح النهر )

ولذلك فالرواية لها تسلسلها الزمني المعين ، أما القصة فتمثل إضاءة لحظة واحدة من الحياة ، ومن الفروق الأخرى هي أن القصة القصيرة فن الوحدة والعزلة ( بمعني أن القصة القصيرة تتعامل مع الانكسار والهزيمة والإشفاق والكبت والضياع ولا تتعامل مع الانتصار ، فينكمش بطلها في قصة قصيرة ترضي به ويرضي بها ، أما لو كان البطل متوافقا اجتماعيا ونفسيا لكان أولي به أن يحتل صفحات رواية )

وتأكد ، أن الرواية شيء ، والقصة القصيرة شيء آخر – ومن هنا فلابد للروائي أن يكون خصب الخيال ، قادرا علي خلق شخوصه ، متمكن من أعماقهم ، يستطيع أن يحركهم يميناً ويساراً ، في فهم وإدراك ، وإلا ضاع منه الخيط الروائي ، وفقد أحداث روايته وجاءت شخوصه بلهاء ” ، لذلك فهي تحتوى تفصيلات كثيرة وشخوص أكثر من إطار القصة القصيرة .

فالروائي له أن يسرد الأحداث دون التقيد بمكان أو زمان ودون أن تحده حدود الطول أو القصر ، كما أنه ليس مقيد اليدين إزاء الوصف والاستطراد وعدد الشخصيات ، فهو يستطيع أن يقدم أي عدد من الشخصيات أو يتعدي وحدة الانطباع فيخلق العديد من الانطباعات .

[ پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, ] [ 11:26 ] [ علي افضلي ]

الليلُ_يكتم ُ أنفاسي بسوادِهِ ، يسرق من داخلي بقايا دفءِ النهار…لا يدعني أن أتنفس ….أشمُّ رائحة َ مسقط ِرَأسي….بَينَ طيّاتِ رَملٍ تنامُ على سَواحلٍ تُعانِدُ البِحارَ .. وَ أمواجٍ دونَ شاطئٍ يَستَضيفُها ويلغي رحلةَ ريح ٍغاضبةٍ…..أفكِّرُ حائراً.. أقفُ.. أبحثُ عن ريشٍ ليرسم َ لنا كوخاً…ومن َالألوانِ فراشاتُ وطن ٍضاعَ بين ربيع ٍتائهٍ في أحضان ِخريفٍ لا يرحلُ….وخيمة ٍعلى متاهات ِواحةٍ أحرَقَتْها أصابعُ الظلامِ…كلُّ زاويةٍ في المنزل ِلا تتَحَمَّلُ عنفوانَ اشتياقي إلى ماضٍ يُجَرْجِرُني بعَرَباتِ ذكرياتِهِ ..بُيوتٌ بلونِ الشَّمسِ وشوارعٌ تَحْتَضِنُني بدفءٍ.أسمعُ أحاديثَ الأمَّهاتِ أمامَ أبوابٍ تَبتسِمُ للحياةِ ، وَهَمَساتُ جَدَّتي في ليال ِالصَّيفِ تحتَ ضَوءِ القَمرِ, وَهْيَ تروي بشَوقٍ حِكايةَ( شنكة وبنك) ….صُوَرٌ تَملأُ مساحاتِ النَّظَرِ وأعودُ أبحثُ عن مكانٍ… عن مخبأٍ كي أعانقَ ألمي بين أحضان ِمدينةٍ هَجرَتْها حتّى الذئابُ!.. أنا أبكي ..أصرخ ُحزناً ينادي خيالَ طفولتي بين َأبيات ِقصيدةٍ لم تكتبْ بعدُ ،و تشُدُّني عرباتُ الماضي بعجلاتِ ذِكرياتِهِ إلى أعماقِ متاهةٍ في بُركانٍ خامدٍ يَغلي فُجأةً في داخلي … ما عُدْتُ أَعْرفُ النَّومَ بين صفحاتِ اللَّيلِ…. أحلامٌ تتَرَاقصُ في شوارع ٍرُبَّما لَم أعدْ أجدُها..ماذا افعلُ .. إلى أين أَمضي ؟ رُبَّما أُريدُ العوْدة َمَعَ الطُّيورِ المُهاجِرةِ إلى دِياري.. ولكنْ أخافُ أنْ أكونِ غريباً حتَّى في وطني…..

[ پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, ] [ 11:23 ] [ علي افضلي ]

هذه قصة لأخوين كانا متحابين كثيراً، يعيشان فى توافق تام بمزرعتهما..يزرعان معاً ويحصدان معاً.كل شىء مشترك بينهما.
حتى جاء يوم، اندلع خلاف بينهما..بدأ الخلاف بسوء تفاهم لكن رويدا رويدا،اتسعت الهوة.. واحتد النقاش..ثم تبعه صمت أليم استمر عدة أسابيع.
وذات يوم، طرق شخص ما على باب الأخ الأكبر.كان عاملا ماهراً يبحث عن عمل. . أجابه الأخ الأكبر، نعم لدي عمل لك.
هل ترى الجانب الآخر من االمزرعة حيث يقطن أخى؟ لقد أساء إلي وآلمنى، وانقطعت الصلة بيننا .
أريد أن أثبت له أننى قادر على الانتقام منه.هل ترى قطع الحجارة تلك التىبجوار المنزل؟أريدك أن تبني بها سورا عالياً، لأننى لا أرغب فى رؤيته ثانيةً.
أجابه العامل: أعتقد بأننى قد فهمت الوضع!
أعطى الأخ الأكبر للعامل كل الأدوات اللازمة للعمل..ثم سافر تاركاً إياه يعمل أسبوعاً كاملاً.
عند عودته من المدينة، كان العامل قد أنهى العمل..
ولكن يا لها من مفاجأة ! فبدلاً من إنشاء سور، بنى جسراً بديعاً.
فى تلك اللحظة، خرج الأخ الأصغر من منزله وجرى صوب أخيه قائلاً:يا لك من أخ رائع! تبني جسراً بيننا رغم كل ما بدر منى! إننى حقاً فخور بك.
وبينما كان الأخوان يحتفلان بالصلح، أخذ العامل فى جمع أدواته استعداداً للرحيل.قال له الأخوان فى صوت واحد: لا تذهب! انتظر! يوجد هنا عمل لك.
ولكنه أجابهما: كنت أود البقاء للعمل معكما، ولكننى ذاهب لبناء جسور أخرى!
فلنكن بنائين جسوراً بين الناس وألا نبنى أسواراً تفرق بينهما أبداً.
فلنكن مع الذين يعملون للسلام والمحبة بين الناس …

[ سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, ] [ 12:38 ] [ علي افضلي ]

يخوض 16 روائيا عربيا المنافسة الأولية على الجائزة العالمية للرواية العربية لعام 2014 في دورتها السابعة، التي تعرف بجائزة “البوكر العربية”.

وكان القائمون على الجائزة أعلنوا في أبوظبي عن القائمة الطويلة للروايات المرشحة لنيل الجائزة، على أن يكشف عن القائمة الصغيرة في فبراير.

وتضم  القائمة الطويلة،16 رواية لكتّاب من تسع دول عربية، واختيرت من بين 156 رواية ينتمي كتابها إلى 18 دولة عربية.

وقالت إدارة الجائزة في بيان إن القائمة الطويلة تضم ثلاث روايات من العراق، “ليل علي بابا الحزين” لعبد الخالق الركابي و”طشاري” لإنعام كجه جي و”فرانكشتاين في بغداد” لأحمد سعداوي.

كما تضم ثلاث روايات من مصر، هي “الإسكندرية في غيمة” لإبراهيم عبد المجيد، و”منافي الرب” لأشرف الخمايسي و”الفيل الأزرق” لأحمد مراد.

أما من المغرب، فتخوض المنافسات “تغريبة العبدي المشهور بولد الحمرية” لعبد الرحيم الحبيبي إلى جانب “طائر أزرق نادر يحلق معي” ليوسف فاضل و”موسم صيد الزنجور” لإسماعيل غزولي.

ومن بين الروايات المرشحة الأخرى، “في حضرة العنقاء والخل الوفي” للكويتي إسماعيل فهد إسماعيل، و”رماد الشرق: الذئب الذي نبت في البراري” للجزائري واسيني الأعرج.

ومن بين الأسماء المرشحة أيضا، السعودية بدرية البشر عن رواية “غراميات شارع الأعشى”، والسوري خالد خليفة عن “لا سكاكين في مطابخ هذه المدينة”.

وعن لبنان، ينافس أنطون الدويهي من خلال رواية “حامل الوردة الأرجوانية”، بالإضافة للسوداني أمير تاج السر عن “336″ والفلسطيني إبراهيم نصر الله عن “شرفات الهاوية”.

وجرى اختيار الروايات من قبل لجنة مكونة من خمسة محكمين، سيتم الإعلان عن أسمائهم في عمان في العاشر من فبراير المقبل، وهو تاريخ الإعلان عن القائمة القصيرة التي تضم ستة أعمال.

وتهدف الجائزة إلى إيصال الصوت الروائي العربي إلى العالمية، عبر ترجمة الأعمال الفائزة إلى اللغة الإنكليزية. وقد تمت حتى الآن ترجمة أعمال كل من بهاء طاهر (2008)، ويوسف زيدان (2009)، وعبده خال (2010) ومحمد الأشعري ورجاء عالم (2011).

وحدد المنظمون يوم الثلاثاء 29 أبريل 2014 للإعلان عن اسم الفائز بالجائزة العالمية للرواية العربية في احتفال يقام في أبوظبي عشية افتتاح معرض أبوظبي الدولي للكتاب.

ويحصل كل من المرشحين الستة في القائمة القصيرة على عشرة آلاف دولار، كما يحصل الفائز بالجائزة على خمسين ألف دولار أميركي إضافية.

[ سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, ] [ 12:32 ] [ علي افضلي ]

سلام...

1-   ما هو البناء التقلیدیّ للقصیدة الجاهلیّة؟

2-   ما هی أغراض الشّعر الجاهلی؟

3-   أذکُروا خصائصَ الشّعر الجاهلی.

4-   إشرحوا أقسامَ الشّعر الجاهلی معَ تسمیة شاعرَینِ لکلِّ قسمٍ.

5-   إشرحُوا فنَّ إمرؤالقیس فی مُعلّقته ؟

6-   قارِنُوا بین دفاعِ عمرو بن کُلثُوم و دفاع الحارث بن الحلّزة فی شعرهما أمامَ عمرو بن هند.

7-   ماذا کان الدلیلُ فی إنشاد عنترة بن شدّاد معلقتَه؟ و ماذا تتضمَّنُ هذه القصیدة ؟

8-   ما هی مُواصفات الحِکَم عندَ زهیر بن ابی سُلمی ؟

9-   إشرحوا أسلوبَ الإعتذار عندَ نابغة الذّبیانی.

10-  مَن هولاء الأشخاص ؟

الف-  کان مفطوراً علی التّدیّن، و قد زَهِدَ فی الدّنیا و تعبّدَ :

ب- معلّقتُهُ دالیّةٌ تقعُ فی 104 أبیاتِ:

ج- کان بطلاً عنیداً من أبطال حرب بسوس و أدبُهُ أدبُ العاطفة العاصفة:

د- میزةُ أدبِهِ هی خُشونةُ ألفاظٍ فی رقّةِ عاطفةٍ و تدفّقٍ ملتصقٍ بالمادّة:

 

[ یک شنبه 29 دی 1392برچسب:, ] [ 21:41 ] [ علي افضلي ]

با سلام.

نمرات درس تاریخ ادبیات دوره جاهلی دانشجویان کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی اعلام نهایی شده است. به رغم نگرانی که دوستان در طول جلسه امتحان  و بعد از آن بروز دادند، الحمدلله نمرات بسیار عالی و خوب بود. انشالله همین روند مطالعه را در نیمسال دوم هم داشته باشید.

[ جمعه 27 دی 1392برچسب:, ] [ 20:24 ] [ علي افضلي ]

با سلام.

نمرات نهایی درس مقاله نویسی و محاضره  دانشجویان کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی ثبت نهایی شد. نقد مقالات را بسیار خوب انجام داده بودید.

[ جمعه 27 دی 1392برچسب:, ] [ 1:19 ] [ علي افضلي ]

با سلام.

نمرات درس متون نظم و نثر معاصر دانشجویان کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی اعلام شد.بسیار عالی بود.دستتان درد نکند.

[ جمعه 27 دی 1392برچسب:, ] [ 1:15 ] [ علي افضلي ]

با سلام.

به اطلاع دانشجویان کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی که درس صرف و نحو(1) را با اینجانب داشته اند میرساند، جهت بررسی برگه های خود، از ساعت 4:45  تا 5:30 بعدازظهر روز پنج شنبه 26 دی ماه، به دفتر گروه عربی مراجعه نمایند.

[ چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, ] [ 12:8 ] [ علي افضلي ]

با سلام.

از دانشجویان محترم دوره کارشناسی ارشد دانشکده اصول دین، که دروس بلاغت عربی و متون تخصصی إعراب و ترجمه را با اینجانب داشتند و مایل به رؤیت و بررسی برگه های امتحانی خویش قبل از اعلام نهایی نمرات هستند، دعوت میشود از ساعت 10 تا 11 صبح روز شنبه 28 دی ماه در محل سالن همایش دانشکده حاضر شوند.

[ چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, ] [ 12:3 ] [ علي افضلي ]

با سلام.

به اطلاع دانشجویان محترم کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی میرساند نمرات امتحان صرف و نحو(1) اعلام شده است. انتظار ما کماکان خیلی بیشتر است. انشالله موفق باشید.

[ یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, ] [ 20:5 ] [ علي افضلي ]

با سلام.

با توجه به ابهام حاصل شده برای دانشجویان کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی، به اطلاع می رسانم امتحان درس تاریخ ادبیات دوره جاهلی که انشالله روز 26 دی ماه 92 برگزار می شود، قطعاً به زبان عربی خواهد بود. به عبارت واضح تر، سؤالات به زبان عربی طرح شده اند و پاسخها هم باید به عربی نگاشته شوند. ضمناً بخش مکتبها و شیوه های تدوین تاریخ ادبیات، شامل بخشهای امتحان نمیباشد. موفق باشید.

[ یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, ] [ 19:57 ] [ علي افضلي ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

من علي افضلي هستم.دوست داشتم فضايي براي ارتباط با استادان اهل نظر و دانشجويانم داشته باشم.اين وبلاگ،به نوعي صفحه شخصي من است بنابراين طبيعي است كه فضاي آن با كلاس درس متفاوت خواهد بود و اساسا تلاشي در جهت اينكه اين وبلاگ موضوعات علمي محض را پوشش دهد،بعمل نخواهد آمد هرچند از طرح مسائل و مطالب علمي به شدت استقبال خواهم نمود.شما نيز هر آنچه مي پسنديد ميتوانيد ارسال داريد..سپاسگزارم
امکانات وب