زبان و ادبیات عربی...
هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم... 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

ینظرون إلیها شاعرة للحزن حیث تسیل الدموع من سفوح قوافیها وتتتابع الآهات بتتابع المفردات على مدى الشعر .
لكننی أراها المرأة الحرة التی حاولت أن تبتكر طریقتها الخاصة فی البكاء شعرا ، لا لتبكی وحسب ، بل لتؤكد حریتها وفردیتها ، وتكرس موهبة كبیرة فی فن العربیة الأول فی ذلك الزمن القدیم . فلیس أسهل من أن تبكی امرأة فقدت معظم المقربین إلیها ، وعاصرت أرواحهم وهی تتقطر من بین یدیها ذهابا أبدیا ، لكن لیس من السهل أن تفطن تلك المرأة لما تملك من قوة مختبئة بین القوافی فتفجرها رثاء خالدا لیس لموضوعه الباكی المتكئ على تصاریف الزمن وحسب بل لسحر الشعر فیه أیضا .
إنها تماضر بنت عمرو بن الحرث بن الشرید السلمیة ، المعروفة باسم الخنساء بنت عمرو أشهر شاعرات العرب على الإطلاق ، وأكثرهن تأثیرا فی الذاكرة الجمعیة لهم . عاشت أكثر عمرها ، الذی بدأ - كما تقول معظم الراویات - بما یقرب من 47 سنة قبل الهجرة 575 م ، فی عصرها ما قبل الإسلام لكنها أدركت الإسلام فأسلمت . وكان النبی محمد - صلى الله علیه وسلم - یستنشدها ویعجبه شعرها ، بل رآها - فی بعض الروایات - أشعر الناس .ظهرت موهبة الخنساء وهي صبية صغيرة تنشد قصائد قصيرة ، لكن تلك الموهبة تفجرت ينبوعا من الشعر الغاضب الحزين بعد مقتل شقيقيها واحد تلو الآخر . فقد مات أخوها الأكبر معاوية قتلا على الثأر شعرا ، حيث لم يجد شقيقها الآخر صخر بدا إلا الاستجابة لقوانين القبيلة وتفجع الشقيقة وبكائها الشاعري المر ، فأخذ بثأر أخيه من قتلته وعاد إلى شقيقته الشاعرة بفخر الأخذ بالثأر ، بالإضافة إلى جرح ظل ينزف عاما كاملا حتى قضى على صاحبه وضاعف من أحزان الخنساء على شقيقها الأحب والأقرب إلى نفسها . لكنها وكما فعلت في المرة السابقة لم تستسلم للبكاء وحده ، ولم تقبع في خباء الحداد أو تختف ، تحت ركام الأحزان ، أو تحترق بنيران الثأر المفقود ، بل دفعت الحزن بالقافية وجعلت من ذلك الفقد الكبير مادتها الشعرية الأثيرة ، فقاومت الموت بالكثير من الحياة ، واسترجعت ما فقدت بمحض الشعر ، وكان لها ما أرادت ، حيث أصبحت في كثير من روايات العرب التحكيمية على صعيد الشعر هي الشاعرة العربية الأكثر شهرة في زمن الشعر العربي كله ، حيث أشار إليها زملاؤها من الشعراء المعاصرين لتجربتها ، وممن لحقهم ، بكثير من الإعجاب الممزوج بالتعجب المستمد من نظرة عربية ذكورية خالصة لتجربة المرأة الشاعرة .
فيقول بشار بن برد " لم تكن امرأة تقول الشعر إلا يظهر فيه ضعف ، فقيل له : وهل الخنساء كذلك ؟ فقال تلك التي غلبت الرجال " .
ويقول لها النابغة الذبياني: " لولا أن الأعشى أنشدني قبلك لقلت إنك أشعر من بالسوق . وسئل جرير عن أشعر الناس فأجابهم : أنا ، لولا الخنساء . ويرى أبو تمام أن الخنساء " هي المقدمة من النساء في الشعر " .
وعلى الرغم من تلك الشهرة المدوية التي اكتسبتها الخنساء من بكائها الشعري لأخويها ورثائها لهما غير مسبوق في غزارته وقوته وشعريته المتدفقه وحرارته التي صارت النموزج الأول للرثاء في سمته الأنثوية ، إلا أن المتابع لمسيرتها الشعرية سيصاب بالحيرة عندما يكتشف أن الخنساء لم ترث أربعة ابناء لها غيبهم الموت استشهادا في يوم واحد !
فتقول الروايات ، التي شكك بها البعض ، إنها خرجت في معركة القادسية مع المسلمين في عهد عمر ومعها أبناؤها الأربعة . وقبل بدء القتال أوصتهم وصيتها الشهيرة والتي ختمتها بالقول " تظفروا بالغنم والكرامة في دار الخلد والمقامة" . وعندما دارت المعركة استشهد أولادها واحدا بعد واحد ، وحينما بلغها خبر مقتلهم لم تزد على القول : " الحمد لله الذي شرفني بقتلهم ، وأرجو من ربي أن يجمعني بهم في مستقر رحمته " .
فهل امتنعت الخنساء رثاء أولادها وهم ، وفقا للفطرة البشرية ، أقرب لها من أخويها ، لأنهم استشهدوا تحت راية الإسلام ، مع أن الإسلام لم يحرم الشعر ولا رثاء الشهداء؟ أم أنها لم ترثهم لأنهم غير موجودين أصلا ؟ وأن الرواية برمتها مختلقة ، كما يذهب بعض المؤرخين ، وأحد دلائلهم على ما يذهبون إليه عدم وجود رثاء غير تلك الخطبة العصماء الفورية التي يفترض أنها صدحت بها فور سماعها لخبرهم القاتل ؟! وبما لا يتوافق والموقف الصعب الذي وجدت نفسها في خضمه القاسي فجأة ، لعلها لم ترثهم لأنها كانت حزين جدا ومكتفية بما حققته في تضاعيف زمنها الماضي فلم تكن بحاجة لإثبات شعرية أو إشهار موهبة أو توكيد مكانه !
المهم أنها رحلت عن عالم الأحياء العام 24 لهجرة 646 م ، وبقي لنا منها ذلك النغم الشعري المحتفي بالحزن والمسور بطوفان الدموع في ديوان كبير احتفى بها النقاد القدامى والمحدثون ، وترجم إلى أكثر من لغة ، ونظر إليه باعتبار وثيقة شعرية ونفسية على زمن امرأة تفردت في ذلك الزمن عبر القصيدة وما وراؤها .

[ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, ] [ 22:39 ] [ علي افضلي ]
زبان عربى یك ویژگى بسیار منحصر به فرد دارد. در این زبان كمترین واژه ها مى توانند مفاهیم بسیارى را بسازند. بسیارى از اوقات فاعل  و مفعول در یك فعل جمله مى شوند و یك كلمه مى تواند یك جمله كامل باشد. این ویژگى  سبب مى شود كه شاعران عرب در نهایت ایجاز بتوانند شعر بگویند و كمتر از جملات بلند و كش دار در شعر استفاده كنند. "غاده السمان" یكى از زنان شاعر و نویسنده سورى كسى است كه این نكته را به درستى فهمیده و در زبان به كار گرفته است. سطرهاى شعر او كوتاهند اما از عمق و ژرفاى بسیارى برخوردارند. روح شعر او روح زبان عربى است. كلمات كه در كنار هم مى آیند به راحتى در ارتباط با هم قرار مى گیرند و یك خط طولى را مى سازند. خط روایى كه از یك نقطه آ غاز مى شود و در نقطه دیگرى به پایان مى یابد. اگرچه او در شعر هایش مفهوم یا واژه اى را تكرار مى كند اما این تكرار سبب نمى شود كه شعر حول یك محور مشخص حركت بكند و در نهایت پس از چند دور دوباره به مفهوم اول بازگردد. برعكس تكرار مفاهیم در نهایت مفهوم عمیق  تر و بزرگ ترى را خلق مى كند. حركت شعر، زبان شعر و جهان شاعرانه او كاملاً محسوس است. مى توان از ابتدا مشخص كرد كه شاعر چه مفهومى را مى خواسته و از كجا آن را آغاز كرده و در كجا به پایان برده. اما این فرم شاعرانه در عمل با ویژگى هاى دیگرى در مفهوم همراه مى شود. ویژگى هاى مفهومى كه جهان شعرى "غاده السمان" را مى سازد و از دیگر شاعران عرب بسیار فاصله مى گیرد.
از ویژگى
 هاى مهم شعر "غاده السمان" این است كه او جسارت زن بودن را وارد شعر عرب كرد. زن عرب در محیط بسته فرهنگى زندگى مى كند كه نمى تواند بسیارى از احساسات درونى خود را ابراز كند. اما "غاده السمان" كسى است كه نه تنها این احساسات را بروز مى دهد بلكه آنها را افشا مى  كند.احساسات زن عرب همچون رازى سر به مهر قرن ها است كه در تاریخ اعراب نهفته است. رازى كه هیچ كس حق بازگو كردن آن را ندارد. این احساسات از محیط هاى بسته فردى بیرون نیامده و هیچ وقت جسارت اجتماعى بودن را نداشته است. اما شعر "غاده السمان" بیش از هر چیز شعرى افشاگر است. او نه تنها به درونیات خود به عنوان یك زن توجه مى كند و آنها را بیان مى كند بلكه رابطه خود را با محیط اجتماعى پیرامون خود نیز از نو بنا مى كند. او هم مثل بسیارى دیگر از نویسندگان و روشنفكران عرب این حق را دارد كه نسبت به جنگ اعراب و نسبت به بسیارى از مسائل اجتماعى اعراب اظهارنظر كند و او این كار را انجام مى دهد. او تمام آنچه را از جهان خود درك مى كند به بیان مى آورد. اشعار عاشقانه تنها محور اشعار او نیست بلكه آنچه او را بیشتر به جهان پیوند مى دهد نگاه او به محیط اجتماعى خود است. شعر او گریختن از تمام مركز هاى قدرت است. هر چه كه براى او محدودیت است او از آن مى گریزد. او مى خواهد در دنیاى عرب نقش اجتماعى هم پیدا كند بنابراین با واقعیات اجتماع پیوند مى خورد و آنها را نیز به شعر وارد مى كند. همان طور كه از محدودیت هایى كه جهان عرب براى بیان احساسات گذاشته اند مى گریزد و از محدودیت هایى كه اعراب براى نقش اجتماعى زنان ایجاد كرده اند فرار مى كند.راهى كه "غاده السمان" براى این حضور اجتماعى پیدا مى كند بسیار جالب توجه است. در واقع او برخلاف بیشتر شاعران عرب كه در فضایى ذهنى سیر مى كنند در فضایى كه كاملاً عینى و حقیقى شعر مى گوید و در این میان او به كشفى بزرگ مى رسد. او اسطوره هاى حقیقى جهان امروز را پیدا مى كند. این اسطوره ها دیگر شخص نیستند، یا داستان هایى مربوط به گذشته اعراب، بلكه هر چیزى است كه در جهان عرب معناى اصلى خود را از دست داده. در این میان از مفاهیم بزرگ مانند عشق، زنانگى، وهم تا جزیى ترین مفاهیم زندگى مانند خریدن نان، آوردن آب و خریدن سیب همه چیز كاركردى اسطوره اى دارد. در دنیاى "غاده السمان" اسطوره ها كاملاً حقیقى  اند. همه آن چیزى است كه در زندگى روزمره وجود دارد اما واژه ها معناى خود را از دست داده  اند. همچنین هر معنا با واژه هاى دیگرى سنجیده مى شود. اسطوره  امروز جهان عرب یك "بمب" است یك "گلوله" است و جنگ است. او به درستى جنگ را مى شناسد و مى داند كه جنگ در شعر او باید چه تاثیرى داشته باشد. او حتى از این هم پیشتر مى رود. او به زنى فكر مى كند كه جنگ را تجربه كرده و از خود مى پرسد، حالا این زن چگونه عاشق مى شود، چگونه به عشق اش ایمان مى آورد، آیا معشوقش باز هم مى خواهد او را محدود كند.در حقیقت تمام شعر "غاده السمان" پاسخ هاى احتمالى است كه او براى پرسش هاى ذهنى خود مطرح مى كند. در این میان شاید واژگانى وجود داشته باشند كه استعاره از چیزى باشند حتى شاید سطر هایى وجود داشته باشد كه تماماً استعارى باشند اما كلیت شعر صرفاً بازگشت به سوى حقیقت است.پرسش و پاسخ هایى كه او در ذهن خود دارد حالا به شعر بیان مى كند. همه اینها حقایق زندگى است حقایقى را كه شاید او فكر نمى كند این همه تلخ و این همه گزنده باشند. بنابراین سعى مى كند پاسخ هایش را در نهایت شاعرانگى بدهد و بر همین اساس مدام فضاى شعرش با نوعى از رمانتیسم پیوند مى زند.
در ادبیات عرب "غاده السمان" را بیشتر به عنوان نویسنده مى شناسند. حقیقت هم این است كه بیش از آنكه شعر نوشته باشد داستان و رمان نوشته. اما "غاده السمان" نه به عنوان شاعر و نه به عنوان نویسنده بلكه به عنوان یك زن روشنفكر عرب از اهمیت ویژه اى برخوردار است.او جسارت زن بودن را در میان اعراب داشت و توانست نگاه خود را نسبت به زمینه هاى فردى و اجتماعى در میان اعراب مطرح كند. از این جهت او بر روى لبه تیغى راه مى رفت كه هر لحظه ممكن بود نابود شود. كار او در ادبیات شبیه زنانى بود كه در عملیات استشهادى در فلسطین شركت مى كنند و در مرز نابودى و جاودانگى به انفجار مى رسند.
 
 


 

[ پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:9 ] [ علي افضلي ]

غادة السمان نویسنده، شاعر و متفكر سوری در سال 1942 در دمشق از پدر و مادری سوری متولد شد. پدرش مرحوم دكتر احمدالسمان رییس دانشگاه سوریه و وزیر آموزش و پرورش بود.نخستین كارهای غاده السمان تحت نظارت و تشویق‌های پدرش در نوجوانی به چاپ رسید.تحصیلات دانشگاهی را در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه سوریه به پایان رساند و فوق لیسانس خود را در دانشگاه آمریكایی بیروت و دكتری ادبیات انگلیسی را در دانشگاه لندن گذراند. مدتی در دانشگاه دمشق به عنوان استاد سخنران كار می‌كرد، اما برای همیشه از این كار دست كشید و به كار مطبوعات روی آورد و حالا در مجله عربی الحوادث به عنوان ستون‌نویس (columnist) به صورت هفتگی قلم می‌زند و صفحه ویژه او با نام "لحظات رهایی" طرفداران فراوانی دارد؛ او برای نثر آثارش دفتر انتشاراتی تاسیس كرده است كه تنها آثار خود را منتشر كند و در آن جا هیچ‌گونه فعالیت اقتصادی دیگر ندارد.
با نگاهی به آثار و جایگاه آن در سرزمین عرب او تنها زن شاعر و نویسنده پركاری است كه نسبت به مسائل پیرامونش آگاه است و آگاهانه عمل می‌كند.
نخستین مجموعه قصه او با نام "چشمانت سرنوشت من است" در سال 1963 منتشر شد.
در سال 1969 با دكتر بشیرالداعوق ازدواج كرد كه صاحب انتشارات "دارا‌لطلیعه" و استاد دانشگاه و مدیر سابق بانك است.
"به تو اعلان عشق می‌كنم" كه در سال 1976 به چاپ رسید،از مجموعه قصه‌های اوست كه او را به عنوان یك زن نویسنده به جهان معرفی كرده است. غاده السمان زنی است كه با هویت زنانه‌اش اشعاری ساده و فصیح را با افكاری منحصر به جهان تقدیم كرده است و در قصه‌هایش از دردها و رنج‌های مردم لبنان سخن رانده است. "كوچ بندرهای قدیمی" مجموعه قصه كه در سال 1973 چاپ شد. اگرچه غاده السمان در عرصه‌های مختلف ادبی فعالیت دارد، امابیشتر به عنوان نویسنده مشهور است. رمان "كابوس‌های بیروت" نیز در سال  1976م به چاپ رساند.مجموعه قصه او با نام "ماه چهارگوش" در سال 1998 از سوی دانشگاه آركانزاس آمریكا برنده جایزه ادبی شد. و رمان دیگر او با نام "بیروت 75" به زبان اسپانیولی در سال 1999 جایزه ملی اسپانیا را به خود اختصاص داد.
از دیگر آثار او می‌توان به مجموعه شعرهای "عشق" 1973، "شهادت می‌دهم برخلاف باد" 1987، "غمنامه‌ای برای یاسمن‌ها" 1996، "زنی عاشق در میان دوات" 1995، "ابدیت، لحظه عشق" 1999 نام برد. 

 

غاده السمان در آثارش از درد و رنج انسان به ویژه زنان روایت می‌كند. بسیاری از منتقدان عرب آثار او را با ویرجینیا ولف همانند دانسته‌اند و در جهان او را "اوریانا فالاچی" عرب می دانند و از لحاظ حال و هوا در ایران نیز اشعار او را با شعرهای فروغ فرخزاد یكی می‌دانند. دكتر عبدالحسین فرزاد در این باره می‌گوید: "وقتی اشعار غاده السمان را خواندم احساس كردم فروغ به زبان عربی شعر گفته است." قصه‌ها و رمان‌های غاده السمان به سیزده زبان ترجمه شده است و همان طور كه خودش معتقد است: "برای نخستین بار، ایرانیان بودند كه اشعارم را ترجمه كردند. زیرا عاشقان راز معشوق را در می‌یابند." او اكنون در پاریس زندگی می‌كند، زیرا بعد از جنگ‌های لبنان به پاریس مهاجرت كرده است و تنها فرزندش كه حاصل ازدواج او با دكتر داعوق  استاد دانشگاه است- (حازم)  سال آخر دانشگاه را به پایان می‌برد.
شعر غاده السمان، مشكلات جهان امروز عرب است كه با نگاهی به مساله زن عنوان می‌شود او اشعاری سیاسی راجع به فلسطین و بیروت دارد كه مستقیما به مسائل لبنان و فلسطین پرداخته است.
از ویژگی‌های مهم اشعار غاده السمان می‌توان به جسارت زنانه او اشاره كرد كه در سرزمین عرب كه دارای فرهنگی بسته است،او توانسته احساسات درونی خود را در قالب شعر  و با تمی سیاسی و افشاكننده روایت كند. زن در عربستان همچون صدفی در بسته است كه رازی دارد كه كمتر به بیان آن همت می‌گمارد،اما غاده‌ السمان و شعرهایش این راز را افشا می‌كنند. در مجموعه شعرهای او كه حول محور عشق است ، نگاهی اومانیستی دارد. او با نگاهی اجتماعی به جامعه‌اش عشق را تصویر می‌كند.
غاده‌ السمان یك زن روشنفكر عرب است كه نسبت به جنگ و خشونت‌های انسانی دیدگاه خاصی دارد و حضورش در سرزمین عرب یك موهبت محسوب می‌شود.
واژگانی كه او در شعرهایش استفاده می‌كند،مملو از احساساتی درگیر ایدئولوژی است كه با روایت هر شعر و پاسخ به ایدئولوژی‌ها تكمیل می‌شود.
عشق و زنانگی را در مجموعه "زنی عاشق در میان دوات" كه منتخبی از شعرهای عاشقانه اوست می‌توان دید. او بیان مشكلات خاص را همراه با عشق كه با دیگران متفاوت است روایت كرده است.

زنی عاشق ورق‌های سپید
آمدم كه بنویسم...
كاغذ، سفید بود،
به سفیدی مطلق یاسمن‌ها
پاك، چونان برف
كه حتی گنجشك هم بر‌آن راه نرفته بود
با خود پیمان بستم كه آن را نیالایم ...
پگاه روز بعد، دزدانه به سراغش رفتم
برایم نوشته بود: ای زن ابله!
مرا بیالای تا زنده شوم و بیفروزم،
و به سوی چشم‌ها پرواز كنم
و باشم...
من نمی‌خواهم برگ كاغذی باشم
دوشیزه و در خانه مانده!...
 
نوشته: زهرا طهماسبی

[ پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:4 ] [ علي افضلي ]

در جریان یک تظاهرات در برزیل یک ژنرال دستور داد : لطفا نجنگید! نه در روز تولد من. سپس یک گروه از معترضان او را این گونه سورپرایز کردند .

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.netتوریست عکاسی که کفش خود را به یک بی خانمان برزیلی هدیه میکند

گروه
اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

یک آتش نشان در جریان آتش سوزی جنگل های استرالیا به یک کوالای تشنه آب میدهد

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

یک مادر 97 ساله در چین ، به مدت نوزده سال است که هر روز پسر فلج 60 ساله خودش را مراقبت می کند و غذا می دهد. بی دلیل نیست که بهشت زیر پای این فرشتگان است

گروه اینترنتی
ایران سان | www.IranSun.net

یک پدر و مادر در حال بوسیدن و خداحافظی از دخترک مرده شان هستند، شما متعجب خواهید شد اگر بدانید چرا تمام کادر پزشکی مشغول تعظیم و احترام به این پدر و مادر هستند،چون در کمتر از یک ساعت در اتاق کناری دو تا کودک توانایی زندگی دوباره یافتند که علتش کلیه و کبد اهدا شده این دختر کوچک بود

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

برای محبت و کمک کردن به بقیه خیلی لازم نیست آنها را بشناسیم و یا اینکه امکانات و پول و وقت زیادی داشته باشیم. فقط خواستن کافی است ...

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

[ شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, ] [ 21:11 ] [ علي افضلي ]

Description:
Description:
Description:
cid:image012.jpg@01CDC5AD.C2E14650
Description:
Description:
cid:image023.jpg@01CDC72C.E63C6AA0

براي اداره کردن خويش ، از سرت استفاده کن براي اداره کردن ديگران ، از قلبت.  (دالايي لاما)

Description:
Description:
cid:image028.jpg@01CDC734.12B856F0Description:
Description:
http://sphotos-h.ak.fbcdn.net/hphotos-ak-snc7/580835_379158305496171_1874712845_n.jpg                       ازش پرسیدم چند سالته مادر ؟
خندیدو گفت : آخراشه دیگه...
Description:
Description:
cid:image024.jpg@01CDC72D.A2C5A510

اگر ما نتوانیم کسى که مى‌بینیمش را دوست داشته باشیم ،چگونه مى‌توانیم خدا را که نمى‌توانیم ببینیمش دوست داشته باشیم ؟
(مادر ترزا)

 

 

[ پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:44 ] [ علي افضلي ]

 تعتبر المعاجم والقوامیس اللغویة والعلمیة من لوازم عمل المترجم الضروریة. ففیها یجد معانی ومفاهیم المفردات، وفیها یعثر على ما یعادل المصطلحات. ولقد اهتم العرب والایرانیون منذ القدم بتألیف المعاجم والقوامیس بالعربیة والفارسیة، فألَّف العرب معاجم فارسیة ـ عربیة، وألَّف الایرانیون كذلك مثلها عربیة ـ فارسیة، أو ترجموا بعض المعاجم العربیة الى الفارسیة. ولا نقصد هنا البحث عن تاریخ المعجمیة العربیة أو الفارسیة، بل نرید ان نعرف الطالب ببعض تلك المعاجم المتوفرة فی المكتبة العربیة والفارسیة، وطرق الاستفادة منها.

المعاجم العربية :

 

كان الهاجس الاول للاهتمام بالمفردات العربية وجمعها وتصنيفها هو معرفة مفردات القرآن الكريم، وقد اهتم العرب والايرانيون منذ النصف الاول من القرن الثاني الهجري بتدوين غريب القرآن، فصنَّف ابو سعيد أبان بن تغلب (المتوفي عام 141هـ.ق) اول كتاب ذكره المؤرخون في هذا الموضوع(1) اما اشهر كتاب تناول مفردات القرآن بالشرح والتوضيح، هو كتاب «المفردات في غريب القرآن» للراغب الاصفهاني «المتوفى عام 502هـ.ق»، الذي ترجم الى الفارسية، وطبع في طهران مراراً. ومثلما صنَّفوا في غريب القرآن ومعاني مفرداته، صنَّفوا في غريب الحديث النبوي الشريف ايضاً فقد ألَّف ابو عبيدة «المتوفى عام 224هـ.ق)، وابن قتيبة «المتوفى عام 276هـ.ق» كتباً في ذلك. مثلما ألَّف جار اللّه‏ الزمخشري «المتوفى عام 548 هـ.ق» كتاب الفائق في غريب الحديث الذي يعد بحق اغزر الكتب مادة لغوية في هذا المضمار. ثم جاء ابن الاثير «المتوفى عام 606 هـ.ق» فألَّف كتابه الموسوم بالنهاية في غريب الحديث والاثر، فأكمل ما فات سالفيه، واوضح ما استغلق.

وهكذا بدأت حركة التأليف المعجمية واتسعت، وظهرت معاجم خاصة بالنباتات والحيوانات، واخرى تخص البلدان والاماكن الاعلام مثل: معجم البلدان، ومعجم الادباء لياقوت الحموي. واهتموا ايضاً بالصفات والافعال، ووضعوا كتباً فيها. حتى أن ظهرت في القرن الثاني من الهجرة اول دراسة معجمية عن المفردات العربية، وهي كتاب العين للخليل ابن احمد الفراهيدي «المتوفى عام 175 هـ.ق»، وتلته معاجم اللغة المختلفة مثل كتاب الجمهرة لأبن دريد «المتوفى عام 321 هـ.ق»، وكتاب التهذيب للازهري «المتوفى عام 370 هـ.ق»، وكتاب مقاييس اللغة لابن فارس «المتوفى عام 395 هـ.ق»، وكتاب الصحاح للجوهري «المتوفى عام 400 هـ.ق»، وكتاب المحكم لابن سيدة «المتوفى عام 458 هـ.ق»، وكتاب اساس البلاغة لجار اللّه‏ الزمخشري «المتوفى عام 538 هـ.ق»، وكتاب القاموس المحيط للفيروزآبادي «المتوفى عام 817 هـ.ق». وفي العصر الحديث ظهرت معاجم لغوية عديدة مثل: «المعجم الكامل، والوسيط والموجز»، اصدرها مجمع اللغة العربية في القاهرة، ثم كتاب اقرب الموارد لسعيد الخوري الشرتوني، وقد طبع في قم بالأفسيت عام 1403 هـ.ق. والمنجد في اللغة للويس معلوف، ومنجد الطلاب، ومعجم لاروس، معجم الرائد. وقد ترجمت هذه المعاجم الثلاثة الاخيرة الى اللغة الفارسية، كذلك القاموس العصري تأليف الياس انطوان الياس الذي ترجمه الى الفارسية سيد مصطفى طباطبائي، وقاموس المصطلحات السياسية، تأليف جمال بركات الذي ترجمه الى الفارسية الدكتور فيروز حريرچي والدكتور صادق آئينه وند، وقاموس المصطلحات الفارسية والعربية، واخيراً صدر معجم المصطلحات المعاصرة «فرهنگ اصطلاحات معاصر» تأليف نجفعلي ميرزائي وتدقيق الاستاذين ياسين صلواتي والدكتور سيد احمد امام زاده، ثم تجدر الاشارة هنا الى كتاب مجمع اللغات الذي يتناول المصطلحات الحديثة في الاقتصاد ألفه جروان سابق باللغات الثلاث العربية والانجليزية والفرنسية، وقد ترجمه الدكتور آية اللّه‏ زاده شيرازي والدكتور آذرتاش وآذرنوش الى الفارسية وطبع في مجلد ضخم يضمُّ الفاً وثلاثمائة وثمان وسبعين صفحة. واخيراً لا ننسى أن نذكر معجمين مهمين صنِّفا في ايران باللغتين العربين وما يعادلها بالفارسية هما: منتهى الأرب في لغات العرب ـ تأليف عبد الرحيم صفي بور، والثاني القاموس الجامع «فرهنگ جامع»، تأليف احمد سيّاح الذي صدر سنة 1336 هـ.ش في طهران أي بعد سنة واحدة من صدور منتهى الأرب.

 

المعاجم الفارسية :

 

من اشهر المعاجم الفارسية القديمة معجم لغة الفرس لأبي منصور الاسدي الطوسي «المتوفى عام 465 هـ.ق»، ثم معجم صحاح الفرس لشمس الدين محمد نخجواني «المتوفى عام 776 هـ.ق»، كذلك معجم جهانگيري «فرهنگ جهانگيري» تأليف ميرجمال الدين حسين الشيرازي، من مشاهير علماء الهند، الذي انتهى من تأليف عام 1017 هـ.ق. ومعجم «برهان قاطع» تأليف محمد حسين التبريزي المعروف ببرهان، وكان قد ألَّفه عام 1062 هـ.ق في حيدرآباد الدكن ومعجم آنندراج «فرهنگ آنندراج»، صنَّفه محمد بادشاه عام 1307 هـ.ق، وضمَّنه المفردات الفارسية والعربية. ويعد معجم برهان قاطع من المعاجم المهمة وقد صنّف حسب الحرف الاول من الكلمة. أما في العصر الحديث، فقد ظهرت معاجم عديدة تناولت مفردات ومصطلحات الفارسية وأعلامها، وما دخلها من العربية، واللغات الاخرى. واشهر هذه المعاجم واوسعها معجم دهخدا المعروف بـ «لغتنامه دهخدا»، ومعجم الدكتور معين «فرهنگ معين»، ومعجم الاستاذ حسن عميد «فرهنگ عميد»، وظهر عام 1351 هـ.ش معجم فارسي عربي من تاليف العلامة الشيخ احمد النجفي مؤسس دار العلوم العربية في طهران، يحمل عنوان «القاموس الفريد في العصر الجديد» وهو معجم للغة الفارسية ومصطلحاتها القديمة والحديثة، مع التشكيل والتعريب، وما يعادلها في اللغة العربية. وظهر ايضاً المعجم الصحفي «فرهنگ مطبوعاتي»، تأليف الدكتور احمد رنجبر والدكتور ابو القاسم سهيلي، صدر عن مؤسسة النشر في وزارة الثقافة والارشاد الاسلامي بطهران. وفي پعض الاقطار العربية، ظهرت معاجم فارسية عربية مثل: المعجم الذهبي «فرهنگ طلائي»، والمعجم الفارسي الموجز، للدكتور محمد التونجي استاذ جامعة حلب، ومعجم اللغة الفارسية للدكتور عبد المنعم محمد حسنين، استاذ جامعة القاهرة، ومعجم الفارسية للدكتور ابراهيم الدسوقي شتا استاذ اللغة الفارسية في جامعات مصر بقى أن نُشير الى معجم عربيٍ فارسيٍّ منظوم، مؤلفه أبو نصر فراهي، كان يدرس حتى اوائل القرن الحالي في الكتاتيب والمدارس الدينية في ايران وقد نظم ليسهل حفظه.

 

طرق الاستفادة من المعاجم العربية والفارسية :

 

تختلف طرق الاستفادة من المعاجم اللغوية تبعاً لاختلاف ترتيب مفرداتها، فبعضها قد رتّب حسب الحرف الأخير من الكلمة، وبعضها الآخر وفقاً للحرف الاول، ومعاجم رتّبت مفرداتها حسب جذورها الاصلية. وفيمايلي بيان لاسلوب الاستفادة من بعض تلك المعاجم والقواميس العربية والفارسية:

 

المعاجم العربية :

 

معظم المعاجم العربية قد رتّبت على اساس من الاصول الثلاثية والرباعية للمفردات. وهذه الاصول ايضاً رتِّب بعضها وفقاً للحرف الاخير من الكلمة، وبعضها وفقاً للحرف الأول. ويلزم المترجم الذي يروم الاستفادة من هذه المعاجم أن يعرف خلاصة عن علم الصرف والاشتقاق ليميّز الاصول والمشتقات، فمثلاً لاستخراج معنى «بحَّاثة» من قاموس المنجد وامثاله، يقتضي ان يعرف المترجم أن هذه الكلمة هي صيغة المبالغة «فعَّالة»، وأصلها «بحث»، لذلك فانه يراجع حرف الباء الذي يليه الحاء والثاء. أما المعاجم المرتَّبة حسب الحرف الاخير في الكلمة، فان «بحَّاثة» يبحث عنها في حرف الثاء «بَحْث»، ذلك لان التاء القصيرة علامة المبالغة وليست من الحروف الاصلية للكلمة. كذلك بالنسبة لكلمة «استغفار»، فحروفها الاصلية هي «غفر»، لذلك يلزم في امثال قاموس المنجد البحث عنها في حرف الغين وفي امثال معجم لسان العرب، يبحث عنها في حرف الراء، أما في المعاجم التي اعتمدت الكلمة لا أصلها في الترتيب مثل معجم الرائد ولاروس، فيمكن العثور عليها في حرف الهمزة. وفيما يلي التعريب بأهم المعاجم العربية والفارسية ونماذج من تلك المعاجم نوردها بالترتيب ليطلع عليها طلاب العربية والفارسية:

 

1ـ معجم الصحاح للجوهري :

 

دار العلم للملايين، بيروت، الطبعة الرابعة (1990)، رتِّب هذا المعجم حسب الحروف الاصلية للكلمة، ومعتمداً فيه على الحرف الاخير منها. مثل «القِبْطُ»: باب الطاء، وفصل القاف «قبط».

 

2ـ لسان العرب :

 

لابن منظور، نشر بالأوفسيت ـ نشر ادب الحوزة، قم (1363 هـ.ش)، ولسان العرب هذا رُتِّبَ وفقاً للحروف الاصلية للكلمات، وحسب آخر حرف فيها، مثل: «قهز» توجد في حرف الزاء، باب القاف.

 

3ـ المنجد :

 

من تأليف الاستاذ المعلوف، صدر قبل اكثر من نصف قرن في بيروت، وقد رتِّب حسب الجذور الاصلية للكلمات، ويمكن البحث عن معاني الكلمات فيه وفقاً للحرف الاول من كل جذر، ويضمُّ هذا القاموس ثلاثة اقسام هي: معاني المفردات ثم فرائد الادب، واخيراً قسم الاعلام جاء في أول الكتاب: «اذا شئت البحث عن كلمة، فاذا كانت مجردة، فأطلبها في باب اول حرف منها. وان كانت مزيدة أو فيها حرف مقلوب عن آخر، فجرّدها أو ردَّها الى الاصل، ثم اطلبها في باب الحرف الاول من حروفها الاصلية». فالذي يراجع المنجد والمعاجم المماثلة له في الترتيب والتصنيف يلزمه معرفة موجزة بعلم التصريف والاشتقاق. وقد جاء مؤلف المنجد بخلاصة من ذلك تناول فيها مزيدات الافعال والمشتقات والابدال والاعلال. ومع كل ذلك ففي المنجد اخطاء كثيرة، واغلاط علمية وتاريخية عديدة. وله مزايا مفيدة. وكمثال لاستخراج معاني الكلمات من المنجد، نأخذ الكلمة «المستشفى»، ونبحث عنها في اصلها «شفى ـ يشفي ـ شفاءً»، وننظر في مشتقات الكلمة حتى نصل الى كلمة «المستشفى» جمع المستشفيات، المكان الذي يدخله المرضى للاستشفاء.

 

4ـ المعجم الوسيط :

 

تأليف مجمع اللغة العربية بمصر. صدر اول مرة سنة 1965 وهو معجم لغوي صنِّف بأسلوب علمي رصين أشرفت على تاليفه أولاً لجنة من كبار علماء وادباء العربية، مثل الاستاذ ابراهيم مصطفى والاستاذ احمد حسن الزيات والدكتور حامد عبد القادر والدكتور محمد على النجار، وقدم له الدكتور ابراهيم مدكور الامين العام للمجمع. وهو كتاب موثق يعتمد عليه ترتيبه حسب الأصول اللغوية للمفردات. ووفقاً للحرف الاول منها. وكمثال لذلك، كلمة «المرتزقة»، يبحث عنها في أصلها وهو «رزق»، «المرتزقة»: يقال: هم مرتزقة: اصحاب جرايات ورواتب مقدرة. والجنود المرتزقة: هم الذين يحاربون في الجيش على سبيل الارتزاق: والغالب أن يكونوا من الغرباء.

 

5ـ معجم الرائد :

 

مؤلف الكتاب جبران مسعود، وقد رتَّبه حسب الحرف الاول من الكلمات لتسهل الاستفادة منه اكثر، وقد ضمَّ الكثير من المفردات القديمة والحديثة. ترجم هذا الكتاب الى الفارسية الدكتور رضا انزابي نژاد، ودقَّقه الدكتور محمد فاضلي. ولا يلزم الطالب عند استخدام هذا المعجم ان يعرف المشتقات والتصاريف، بل يكفي أن يبحث في الحرف الاول من الكلمة المراد معرفة معناها، حتى يصل الى الكلمة ذاتها.

 

6ـ القاموس العصري «فرهنگ نوين»:

 

مؤلف هذا المعجم هو الياس انطون الياس المصري، والقاموس في الاصل: عربي، انكليزي، صنِّف حسب الحرف الاول لأصل الكلمة والمصطلح. وقد ترجمه السيد مصطفى طباطبائي الى الفارسية فصار معجماً عربياً، فارسياً، وطبع في طهران. وطريقة الاستفادة من هذا المعجم هي معرفة اصل وجذر الكلمة اولاً، ثم البحث عنها في الحرف الاول منها، مثل: «مُسْتَحِقٌّ»: اصلها «حقَّ». وموضعها في حرف الحاء من القاموس. والمعنى: مستحقٌّ: مستأهلٌ، شايسته، لايق، سزاوار ـ منتفع «بحقٍّ»، بهره بردار ـ الدفع، اي الوفاء، پرداختن.

 

7ـ معجم المصطلحات المعاصرة «فرهنگ اصطلاحات معاصر»:

 

مصنّف هذا المعجم هو نجفعلي ميرزائي، وهو معجم عربي فارسي. ويقع في اكثر من الفٍ ومائة صفحة. ويشتمل على مصطلحاتٍ سياسيةٍ واقتصاديةٍ وصحفيةٍ متنوعة. وترتيبه وفقاً للحرف الأول من الكلمة والمصطلح.

 

1ـ معجم لغة الفرس «فرهنگ لغت فُرس» :

 

ألَّف الأسدي الطوسي هذا المعجم خلال القرن الخامس الهجري، وهو اقدم قاموس فارسي عرفته اللغة الفارسية. صُنَّف هذا المعجم حسب الحرف الآخر من كل كلمة، ورتِّبت ابوابه حسب حروف الهجاء. لكل حرف باب، فالكلمات: «كام» و«فام»، و«اندام» وضعت في باب الميم. والملاحظ في هذا المعجم هو أن ابوابه كُتبت بالعربية مثل: باب الالف، باب الباء باب التاء و... الخ. كذلك فان الهاء غير الملفوظة لا تعتبر حرفاً مثل: «خانه» التي وضعت في باب النون، و«نامه» في باب الميم و«زنده»، في باب الدال.

 

2ـ معجم جهانگيري «فرهنگ جهانگيري» :

 

صنَّفَ ميرجمال الدين حسين بن أنجو هذاالمعجم خلال القرن الحادي عشر الهجري. واساس تنظيم وترتيب الكلمات في هذا القاموس هو الحرف الثاني من الكلمة. كل مجموعة في باب، فمثلاً الكلمات «پاك، باج، مار، كافور»، يبحث عنها في باب الألف، والكلمات «ستارة، شتر، مترس وكتك» يبحث عنها في باب التاء. أما الحرف الاول من الكلمة فيطلق عليه الفصل، وهكذا فانَّ الكلمات «سر، سراچه، سرادار وسرانجام» تقع في باب الراء وفصل السين. والمعجم يقع في ثلاثة أجزاء، الأول، الاول والثاني يختص بالمفردات الفارسية، والجزء الثالث يضم المصطلحات والكنايات والعبارات.

 

3ـ معجم مُعين «فرهنگ معين» :

 

مؤلف هذا الكتاب هو المرحوم الدكتور محمد معين، ويقع في ستة اجزاء، وقد رتِّب حسب الحرف الاول من الكلمة، ويقسم هذا المعجم موضوعياً الى ثلاثة اقسام: القسم الأول يشتمل على الاجزاء الاول والثاني والثالث، والنصف الأول من الجزء الرابع ويختص هذا بالمفردات اللغوية. القسم الثاني، يشتمل على القسم الثاني من الجزء الرابع، ويختصُّ بالمصطلحات والتراكيب اللغوية الأجنبية. أمّا القسم الثالث الذي يشتمل على الجزء الخامس والاسدس، فيختصُّ بالاعلام «الاماكن والاشخاص».

 

4ـ معجم دهخدا «لغت نامه دهخدا» :

 

يُعدُّ هذا القاموس اكمل قاموس فارسي صنِّف حتى اليوم، وقد بدأ بتأليفه العلامة علي أكبر دهخدا، وأكمله جمعٌ غفير من علماء اللغة والادب. ويقع في خمسين جزءاً، رتِّب الكتاب على اساس الحرف الأول للكلمات، ويضمُّ المفردات اللغوية ومشتقاتها والمصطلحات المختلفة التي تشاركها في الحرف الأول وفي التركيب، والاعلام.

 

5ـ القاموس الفريد :

 

هذا المعجم فارسي عربي ألَّفهُ العلامة الشيخ احمد النجفي رحمهم‏الله مؤسس دار العلوم العربية في طهران سنة 1350 هـ.ش وهو معجم فريد حقّاً، يحتوي على اللغة الفارسية المألوفة ومصطلحاتها الحديثة، وما يقابلها من اللغة العربية ومصطلحاتها. وقد جاء المؤلف بأمثلةٍ من العبارات الفارسية مع تعريبها في جميع الشؤون الاجتماعية والادبية والعلمية وغيرها. وقد رُتِّب حسب الحرف الأول من الكلمات ووفقاً لحروف الهجاء العربية.

 

6ـ المعجم الذهبي «فرهنگ طلائي» :

 

وهو معجم فارسي ـ عربي، صنَّفه الدكتور محمد التونجي، استاذ اللغة الفارسية بجامعة حلب، ونشرته دار العلم للملايين ببيروت عام 1969، وقد رتَّبه حسب الحرف الاول من الكلمة، ووفقاً لحروف الهجاء الفارسية.

 

7ـ قاموس اللغة الفارسية «فرهنگ زبان فارسي» :

 

مؤلف هذا الكتاب، هو الدكتور عبد المنعم محمد حسنين، استاذ اللغة الفارسية بجامعة الأزهر. وقد رتِّب وفقاً للحرف الأول من الكلمات، ويقع في مجلدٍ واحدٍ، ويضمُّ الى جانب المفردات الفارسية، المفردات العربية المستعملة في اللغة الفارسية ايضاً، وحسب استعمالها.

 

8ـ فرهنگ اصطلاحات روز «معجم المصطلحات الحديثة» :

 

وهو معجم فارسي ـ عربي، من تأليف الدكتور محمد غفراني، والدكتور آيت اللّه‏ زاده شيرازي، ويضمُّ مجموعةً من المصطلحات السياسية والاعلامية والعسكرية والصحفية المتنوعة، وما يعادلها في اللغة العربية. وقد رتِّب حسب الحرف الأول من كل كلمةٍ ومصطلح.

 

9ـ فرهنگ مطبوعاتي :

 

هذا المعجم فارسي ـ عربي ـ انكليزي، صنّفه الدكتور احمد رنجبر، والدكتور ابو القاسم سهيلي، ويضمُّ مصطلحات صحفية متنوعة بالفارسية، وما يعادلها بالعربية والانكليزية.

 

10ـ فرهنگ اصطلاحات سياسي :

 

هذا المعجم في الأصل من تأليف جمال بركات ويضمُّ مجموعة من المصطلحات السياسية المهمة بالانكليزية وما يعادلها بالعربية. وقد قام الدكتور صادق آئينه وند والدكتور فيروز حريرچي بترجمته الى الفارسية، فصار قاموساً فارسياً ـ عربياً ـ انكليزياً.

 

11ـ مجمع اللغات «فرهنگ مصطلحات» :

 

الكتاب ألَّفه جروان سابق بثلاث لغات: عربية، فرنسية، انكليزية. وقد ترجمه الدكتور آيت اللّه‏ زاده شيرازي، والدكتور آذرتاش آذرنوش والاستاذ محمود عادل الى الفارسية، وهو معجم ضخم يضمُّ اكثر من ألفِ صفحة، وفي مجلدٍ واحد.

 

12ـ فرهنگ رائد الطلاب :

 

مؤلف هذا المعجم هو جبران مسعود، ومترجمه الى الفارسية الاستاذ عبد الستار قمري من جامعة الرازي بكرمانشاه ـ ايران. والمعجم قد صنِّف حسب الحرف الاول للكلمات. ويشتمل على ايضاحات مفيدة للمترجم.


 

[ سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, ] [ 11:55 ] [ علي افضلي ]


نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.


                                                              سهراب
 
TaranehhaGroups www.Hamtarane.com  
--
 

[ شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, ] [ 18:36 ] [ علي افضلي ]

من می گویم ، تو حرف مرا می فهمی ، پس ما هستیم
 

فرانسیس پونژ

بی مقدمه

داستان ، روایت ساده ی زندگی است و تاریخ نیز روایت دیگر گونه ای از انسان و گذشته های پند آموز اوست . تنها عنصری که این دو وجه  راوی را از هم باز می نماید در شکلی کاملا آشکار عنصر تخیل است . احساس ، اندیشه و زبان در هر دو ژانر روایی کاملا با کلام ممزوج است ، اگر چه نگرش داستان نویس به زبان از نوع دیگر است  . داستان ،  خلق روایتی است خود خواسته که در بطن واژگان شکل می گیرد اما تاریخ روایت گذشته ای نا گزیر است که در آن مورخ در مقام ناظری منفعل ، تنها به واگویه ی حوادث حادث می پردازد . اما داستان عین حادثه است حادثه ای که در زیر و بم کلمات و اصوات تجلی می یابد . گاهی حادثه ، طرز وگونه ی چینش کلمات و همنشینی و جانشینی  جادویی واژگان است . بدین سان است که داستان با شعر و چکامه همداستان می گردد . مرز شکنی های جهان پست مدرن در علوم انسانی خصوصا ادبیات به زدودن دیوار ستبر ژانرها و میان ژانرها پرداخته و انواعی همدست و همگون از ادبیاتی ترکیبی و تلفیقی پدید آورده است  . لیوتار مرز شکنی های پسامدرن را در حوزه های مختلف باز جست و دریدا با تأیید نظرات لیوتار ، منطق و شعر را از یک قماش دانسته به صراحت ابراز می دارد آنجا که منطق با زبان آوری به اهداف خود نائل می آید شعر نیز با همنشینی با فلسفه پهلو به پهلوی  منطق می ساید .

ماجرای خویشاوندی شعر و داستان ، داستان و تاریخ ، تاریخ و اسطوره جزئی از همین تئوری محتوم است . با فرو ریختن دیوار حائل بین شعر و داستان ، با گونه ای نوین از تعارضات بینامتنی و میان ژانر ها مواجه ایم . داستان از آن روی که روایتی منثور است روی در اطناب دارد اما شعر از آنجاکه به روایت های یک سویه تن در نمی دهد و از سوی دیگر بدان جهت که حاصل مکاشفات آنی و لحظه ای شاعر است روی در ایجاز و فشردگی بیان دارد . شعر با دریافت گونه های مختلف و مختلط روایت و تأکید برساخت و ساز مکان ها و شخصیت ها داستان گونه می شود و داستان نیز با تأکید بر برخی از فعالترین عناصر شعر ، پابه حیطه ی احساس و تخیل و شاعرانگی می گذارد . زبان در این میان نقشی چند سویه را بازی می کند . ایجاز ، واژگان مکرر و سطرهای طویل داستان ها را تقلیل می دهد و بدین سان است که داستان کوتاه و کوتاه وکوتاه تر می شود .

رویکرد جهان ادبیات به داستان های مینی مالیستی در حقیقت انعکاس ایجازگری هایی است که پیش از آن در واقعیت های عینی رخ داده است . جهان امروز روی در فشردگی و انقباض دارد و در بسیاری از عرصه ها نمود آن مشهود است . ایجاز نتیجه ادغام یافته ها ی بشری است و تلفیق دانسته هایی است که در قرون متمادی حصول یافته است . شعر نیز با نگاهی چند وجهی به واژگان به هایکو یا چیزی شبیه به آن که طرحاش می نامیم بدل می شود و می رود تا درکمترین واژگان ، کمترین فاصله را با نیستی کلمه و سکوتی سراسر شعر و شعور پیدا کند .

تلفیق شعر و داستان، به روایت های شعر گونه ای انجامیده است که درکمترین واژگان و سطرها ازدریافت های آنی مولف حکایت دارد. با این همه حتی اگر کلام به کلمه ای ختم شود نوع دستوری کلمه مرز کوتاه و باریک شعر و داستان را همچنان باقی می گذارد . فعل ها همواره به جهت روایتی که در خود ضمیمه دارند بیشتر داستانی اند اما اسم ها و صفت ها از آنجا که دریافت مدلولشان نیاز به کنکاش قوه تخیل دارد غالبا شاعرانه تر به نظر می رسد .

مورخ امروز نیز در این میان با شکستن بنیان های تاریخ نویسی سنتی که ریشه در وقایع اتفاقیه مرسوم  دارد گاهی پا به حیطه بی زمانی یا چند زمانی شعر و داستان و اسطوره  گذاشته و از منظر گاهی نو ، روایتی آمیخته با احساس و تفکر و تخیل را ارائه می کند . امروزه مورخ نو گرا دیگر خود را آنگونه که تاریخ می طلبد در گذشته های دور و نزدیک محصور نمی کند بلکه به حال می اندیشد و به فردا و در تحلیل های عبرت آمیز و عبرت آموز خود وجوه  بیانی و زبانی را از نظر دور نمی دارد . اما در حقیقت با این کار شگفت ،  تاریخ  را از انحصار افعال ماوقع ماضی بیرون می آورد و بدینسان دور از گیرودار مکان و زمان و تنوع افعال به ابدیتی تأمل بر انگیز در کلام می اندیشد . او در واقع با روایت تاریخ ، تأویلی تازه از زمان و زندگی ارائه می کند .

جنگ و صلح تولستوی با تمام  فراز و نشیب هایش تاریخ غرور ، افتخار ، نفرت ، تکبر ، عشق ، هوس ، امید ، یأس ، وحشت و غم های بی  پایان بشری است .  صد سال تنهایی گارسیا مارکز ، تاریخ یا داستان شاعرانه و جاودانه و جادودانه مردمی است که در گوشه ای از این جهان پر رمز و راز، باران و زندگی را به دیده حیرت می نگرند ؛ مردمی که در آنسوی واقعیات فریبنده عینی، به امور ذهنی و جادویی که روح و روان آنها را تسخیر کرده می اندیشند . کوری ساراماگو نیز تاریخ سپید ناهوشیاری و نابینایی انسانهای همیشه تاریخ است که در چهارراه  زندگی به غفلتی ابدی تن در داده اند . بارهستی کوندرا ، روایت کامجویانه انسانهایی است که در  منجلابی از چیزی که دوستی و تن پرستی و نفرتش می نامیم گرفتار آمده اند . پاک کن های آلن رب گریه  در حقیقت تاریخی است که در زمانی گمشده اتفاق می افتد زمانی اندک ؛ با تداخل مکان ها  و شخصیت هایی که در دنیای پر از جنایت و جرم به دستان مقصر و مرگ آفرین خویش نگاهی وسواس آمیز دارند .

در داستانهای کوتاه و داستان های کوتاهتر نیز گوشه ای از کلان روایتی تاریخی به تصویر کشیده می شود . رئالیسم جادویی اگرچه بیشتر در رمان های مطول امکان بروز یافته است اما کسانی چون کارپنتر و بورخس و دیگران با تأسی از افسانه پردازیهای شرق و چیزی از گونه هزارو یکشب های عربی - ایرانی به خلق جادوی روایی خود پرداخته اند .

داستان نویس امروز می نویسد تا به انسانها آگاهی و بیداری بخشد هرچند دنیای پرتشتت امروز به او آموخته است که نمی تواند در مقام یک پیامبر به توصیه دانسته ها و نا دانسته های خود تأکید ورزد .

داستان نویس می نویسد تا چشمهای خواب آلود را آبی زند و از خواب جهالت بیدار کند بر خلاف آنچه در جامعه قصه پرداز دیروز ما جریان داشت . داستان فقط آرام بخش قبل از خواب خاتون و خواجه نیست . شهرزاد ظلم را می خواباند تا عدالت بیدار شود و بدین جهت است که هزار و یک شب نا تمام را نمی آساید و چشم برهم نمی گذارد تا زندگی بیدار بماند. پیرمرد راوی به شهرزاد می گوید : باید داستانهایت زیبا و لذت بخش باشد اگر اینگونه نباشد تو خواهی مرد !  و سالها بعد سامرست موام  داستان نویس معروف براین نکته تأکید ورزید که داستان قبل از هر چیز باید سرگرم کننده و لذت بخش باشد .

 هنر با نزع از واقعیت و پیوند آشکار با تخیل می رود تا انسان را از درگیری جانفرسا با واقعیت های تلخ زندگی رهایی بخشد . خواننده با خواندن داستان، پا به حیطه دنیایی می گذارد که آنرا انسانی چون او آنگونه که خود خواسته آفریده است بدین لحاظ چنین آفرینشی از نابسامانی های دنیای بیرون بدور است .

به گفته معروف فلوبر " یکی از راهها برای تحمل زندگی ، غرق شدن در ادبیات است انگار در جشنی جاودانه شرکت داشتن "

و نکته آخر اینکه داستان نویسی امروز علاوه بر رویکرد به ایجاز و گزیده گویی و گریز از روایت های کلان و توجه به جزئیات امور از یکسو و از سوی دیگر با شکستن مرکز یت کلام و تداخل معنا ، جهان پر از تشتت امروز را در غوغای کلمات به تصویر می کشد .

نسبیت گرایی و عدم قطعیت از اندیشه های اینشتین و هایزنبرگ یعنی در واقع از فیزیک به متا فیزیک ذهن حلول یافته است و در ساخته های ماهوی  بشر تاثیری تام وتمام داشته است .

فرم، به تعبیر ما تلفیقی از وجوه ساختاری و بافتاری اثر هنری است که ماهیت و کیفیت ساختمان بیرونی و درونی اثر را تضمین می کند .

معماری پیشرفته در جهان واقع ، معماری متنوع و حیرت برانگیز سوبژه های ادبی  را به ارمغان آورده است . توجه به انواع فرمهای داستانی و شعر و بعضا تلفیقی ، از وجوه  جوهرشناسی ادبیات روایی و غیر روایی امروز محسوب می شود .

آنچه فهرست وار بر شمردیم به زعم ما ، گوشه ای از خصایص و ویژگی های داستان نویسی امروز است . اینهمه را مقدمه آوردیم تا به داستانهای کوتاه و کوتاهتر داستان نویسی جوان نگاهی امروزینه تر داشته باشیم .

دومین اثر داستانی داوود عسکری در واقع مجموعه سی داستان کوتاه و بعضا مینی مالیستی است که برخی از ویژگی های یادشده  را داراست . قدرت و قوت احساس در داستانهایی که از نظر خواهد گذشت مهمترین خصیصه آشکار آنهاست اگرچه این داستانهای پر احساس ،  گاه به روایتهای احساساتی بدل می شود اما همین عنصر غنی است که با  مخاطب به طرزی مرموز ایجاد رابطه می کند .

گوشه ای از این همزادپنداری مخاطب ، حاصل مکاشفه هایی است که  حداقل در هر داستان یک بار اتفاق می افتد . فقر اندیشه در برخی از آثار کم وبیش به چشم می خورد اما شاعر با خلق صحنه های ماندگار و لحظات تلخ و شیرین ، فلسفه ای عمیق را جستجو می کند اگرچه احساسات نوستالوژیک حتی در ساده ترین داستان ها نیز از ذهن و اندیشه ی داستان نویس دست بردار نیست .

 او زندگی را از دریچه ی عشق و دوستی و مرگ به نظاره نشسته است و اگر گاهی کلام او به کسالت وانزجار مخاطب می انجامد بی گمان به دلیل وجود نکات کسالت آور و انزجارآمیز زندگی است . داستان امروز و داستان هر روز ، داستان زندگی است . آیینه ی  تمام نمای روزمرگی و روزمرگی انسان  با تمام ابعاد و تمام فراز و نشیب هایش . تنوع گونه های داستان در این مجموعه داستانی خود حکایتی دیگر است . کنکاش چند و چون این آثار مجالی دیگر می طلبد .

محمد حسین بهرامیان

 


[ جمعه 6 بهمن 1391برچسب:, ] [ 7:43 ] [ علي افضلي ]

با سلام..

نمرات نهایی درس نهج البلاغه دانشجویان محترم دبیری زبان و ادبیات فارسی اعلام شده است.یادآور می شود نمره سوال مصادر نهج البلاغه به همه دانشجویان داده شد.

[ پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, ] [ 21:49 ] [ علي افضلي ]

.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

من علي افضلي هستم.دوست داشتم فضايي براي ارتباط با استادان اهل نظر و دانشجويانم داشته باشم.اين وبلاگ،به نوعي صفحه شخصي من است بنابراين طبيعي است كه فضاي آن با كلاس درس متفاوت خواهد بود و اساسا تلاشي در جهت اينكه اين وبلاگ موضوعات علمي محض را پوشش دهد،بعمل نخواهد آمد هرچند از طرح مسائل و مطالب علمي به شدت استقبال خواهم نمود.شما نيز هر آنچه مي پسنديد ميتوانيد ارسال داريد..سپاسگزارم
امکانات وب