زبان و ادبیات عربی... هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم...
| ||
|
الأسطورة والخرافة والرمز مصطلحات متداخلة تداخلاً وثيقاً يجعل التمييز بينها لا يخلو من المشقة والعسر، فالأسطورة والخرافة بنيتان رمزيتان، والرمز نفسه قد يكون خرافة أو أسطورة، وقد يكون غيرهما أيضاً. والأسطورة بنية مفتوحة مجهولة المؤلف، وكذلك الخرافة أيضاً، فكلتاهما من إبداع الجماعة، وكلتاهما عُرضة للإضافة والتحوير أو للانزياح. وكلتاهما تعبر عن رؤية الإنسان للكون والمجتمع والطبيعة والزمان والآلهة، أو عن رؤيته لبعض هذه الأمور من زاوية بعينها. ولكننا نستطيع على الرغم من هذه الملامح المشتركة أن نتحدث عن فروق بينهما.فللأسطورة جانبان يتصل أحدهما بالقول، ويتصل الآخر بالشعائر (الطقوس)، وليس للخرافة شعائر. والأسطورة في نظر المؤمنين بها حقيقة لا تشوبها شائبة وإن تكن في نظر الآخرين وهماً وخيالاً، ولكن الخرافة في نظر الجميع محض خيال وباطل. والأسطورة موصولة أحياناً كثيرة بالمعتقد الديني، وليست الخرافة كذلك. ولكن هذه الفروق وغيرها ليست واضحة قاطعة كحد السيف، فربما تحولت الأسطورة إلى خرافة إذا كفَّ أصحابها لأسباب شتى عن الإيمان بها. وقد تكون البنية السردية غالبة على بنية الأسطورة، بل إن بعضهم يجعل هذه البنية السردية ملازمة للأسطورة، ولكن الخرافة لا تخلو أحياناً من السرد. وما أكثر ما التبس مفهوم الأسطورة بمفهوم الخرافة فيما كتبه الكاتبون! لقد اختلف الباحثون في تعريف الأسطورة اختلافاً لا يقف عند حد فمن قائل إن الأسطورة علم بدائي أو تاريخ أولي أو تجسيد لأخيلة لا واعية أو.... إلى آخر يرى أنها مرض من أمراض اللغة لأن أغلب الآلهة الوثنية ليست سوى أسماء شاعرية سُمح لها بأن تتخذ شيئاً فشيئاً مظهر شخصيات مقدسة لم تخطر ببال مبدعيها الأصليين... إلى ثالث ورابع وخامس و.... وقد نكون أدنى إلى الصواب إذا قلنا: إن الأسطورة حقل من حقول المعرفة ملفّع بالغموض والضباب والفتنة، ولعلها تمثل المرحلة الأولى من طريق البشرية إلى اكتساب المعرفة لاحتوائها على بذرة "التعليل". وإنّ الخرافة ضرب من الأحاديث المستملحة المعجبة، وهي أحاديث لا تخلو من المعرفة. وإن الرمز "دالّ" يدل على أكثر من دلالته الحرفية، وقد يكون هذا "الدالّ" لفظاً له قصة، وقد يكون "بنية قولية" متعددة الأشكال، وهو في أحواله جميعاً مثقل بالمعرفة. با سلام. انشالله از فردا در وبلاگ مقالات متنوعي درباره ادبيات عربي و فارسي منتشر خواهد شد.اگر دوستان مقاله اي دارند ميتوانند ارسال دارند تا با ذكر نامشان آورده شود. با سلام. به اطلاع دانشجويان محترم كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي و كارشناسي ناپيوسته ديني عربي كه در مورد نمرات امتحانات ميان ترم سوال داشتند، ميرسانم كه برگه هاي امتحان ميد ترم عربي (1) و زبان عربي(5) ايشان تصحيح شده است اما نمرات در وبلاگ اعلام نميشود.
با سلام.. به اطلاع دوستان و شرکت کنندگان محترم میرسانم کلاسهای آمادگی کنکور کارشناسی ارشد از روز شنبه 18 آذر ماه در آموزشگاه نصیر تشکیل می گردد.َ
دكتر سيد امير محمود انوار از اساتيد برجسته ادب فارسی و عربی و عرفان اسلامی، عصر ديروز در سن 67 سالگی به ندای حق لبيك گفت و دار فانی را وداع گفت.اين استاد نمونه كشوری و بازنشسته دانشگاه تهران و استاد دانشگاه آزاد علوم و تحقیقات تهران اشعار بسياری در مدح اهل بیت داشت و در مجامع علمی داخلی و بينالمللی، دهها مقاله و سخنرانی در موضوعات ادبی، دينی و عرفانی ارائه كرده است.سيد امير محمود انوار در طول عمر با بركت خود صدها متخصص در زمينه ادب فارسی، عربی و علوم اسلامی را در دانشگاههای كشور تربيت كرده كه جامعه امروز در حال بهرهوری از آن تربيتشدگان است. وی در تأسيس دورههای تحصيلات تكميلی رشتههای ادبی و دينی در بسياری از دانشگاههای كشور جزء پيشگامان بوده است. دکتر سیدامیر محمود انوار، به سال ۱۳۲۴ در تهران به دنیا آمد. در تحصیل علم دو شیوه حوزوی و دانشگاهی را تجربه کرد به طوری که از کودکی و حدود ده سالگی نزد پدرش، تحصیل علم را آغاز کرد و به مدت سی و پنج سال در خدمت این استاد ارجمند ادبیات عربی، ادبیات فارسی و کتب علوم صرف، نحو و بلاغت به ویژه کتاب های سیوطی، مغنی و مطول و منطق و اصول فقه و حکمت را آموخت. پانزده ساله بود که در محضر استاد عبدالحمید بدیع الزمانی در مؤسسه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران حضور یافت. سپس سیزده سال پیوسته در منزل و دانشگاه نزد وی متون گوناگون لغوی، نظم و نثر و صرف و نحو عربی را فراگرفت. در تمام مدت تحصیل دانشجوی ممتاز وی بود تا اینکه در بیست و پنج سالگی از رساله دکترای خود با راهنمایی استاد بدیع الزمانی و با نمره بسیار عالی دفاع کرد. ضمن اینکه از بیست و یک سالگی در محضر درس حکمت و عرفان حکیم الهی قمشه ای حاضر شد و حدود ده سال متون فلسفه چون منظومه حاج ملاهادی سبزواری و متون عرفانی چون شرح نابلسی و بورینی بر دیوان ابن فارض مصری و تفاسیر عرفانی چون تفسیر محیی الدین و غیره را به همراه علوم دیگر چون عروض وبیان فرا گرفت. چند سالی هم نزد علمای دیگر حوزه چون آیت الله فقیهی و علامه گیلانی، سیوطی و مطول را آموخت. غیر از دوره منطق «اساس الاقتباس خواجه طوسی» و حکمت مشاء آثار بوعلی و تحصیل بهمنیار به مطالعه و تدریس متون عرفانی و تفسیری چون «مصباح الهدایه » کاشانی و «کشف الاسرار» میبدی، «عرائس البیان» روزبهان بقلی فسوی و کتب خواجه عبدالله انصاری و ... پرداخت. از سال ۱۳۴۶ به تدریس متون عرفانی فارسی، عربی، نظم ونثر، متون بلاغی، صرف و نحو و لغت پرداخت. از مهمترین تألیفات امیرمحمود انوار کتاب ارزشمند «ایوان مداین از دیدگاه بحتری و خاقانی و شرح قصیده سینیه بحتری» است. این کتاب یکی از کامل ترین کتب درباره مقایسه خاقانی و بحتری است.انوار در کتاب دیگر خود «سعدی و متنبی و داوری میان دو شاعر پارسی و تازی» بار دیگر دامنه تحقیقات و اطلاعات خود را در مقایسه این دو شاعر مهم نشان داد. او ذوق شعری هم داشت و افزون بر دیوان خود، چهار اثر منظوم را هم تصحیح کرد که عبارتند از: تصحیح و نقد و بررسی و تعریب دیوان ابوالفتح بستی شاعر ذولسانین ایران و دوره غزنوی و شرح منظوم و منثور آن، منتخب اشعار حکیم ابوالمعارف زاهد و مقدمه ای تحلیلی بر آن، مقدمه ای تحلیلی بر کاروان عشق اثر طغرا یغمایی و مقدمه ای تحلیلی و عرفانی برگزیده دیوان استاد محی الدین الهی قمشه ای. روزشمار مختصر زندگی سیدامیر محمود انوار، پژوهشگر و استاد دانشگاه در زمینه ادب و عرفان متولد ۱۳۲۴ تهران - کارشناسی زبان و ادبیات عربی و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران با مدال درجه یک فرهنگ در سال ۱۳۴۵. - اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته زبان و ادبیات عربی با مدال درجه یک فرهنگ از دانشکده الهیات و معارف اسلامی در سال ۱۳۴۷. - اخذ مدرک دکترا در رشته علوم قرآنی با درجه ممتاز از دانشکده الهیات و معارف اسلامی. - تدریس در دانشگاه تهران از سال ۱۳۴۸ تاکنون. - چاپ بیش از پنجاه مقاله علمی در نشریات معتبر داخلی و خارجی - ارائه مقاله های علمی در سمینارها و کنفرانس های مهم داخلی و خارجی. - ریاست اداره انتشارات و سردبیری مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران از سال ۱۳۵۲ به مدت ۳۰ سال. - دریافت لوح تقدیر از دانشگاه تهران به خاطر ممتاز شدن مجله علمی پژوهشی دانشکده ادبیات. آثار چاپ شده: سعدی و متنبی، ایوان مداین از دیدگاه بحتری و خاقانی و شرح قصیده سینیه بحتری، منتخب اشعار حکیم ابوالمعارف زاهد و مقدمه ای تحلیلی بر آن، مقدمه ای تجلیلی بر کاروان عشق اثر طغرا یغمایی، تصحیح و نقد و بررسی و تعریب دیوان ابوالفتح بستی شاعر ذوالسانین ایران و دوره غزنوی و شرح منظوم و منثور آن، مقدمه ای تحلیلی و عرفانی برگزیده دیوان استاد محیی الدین الهی قمشه ای و ... خداوند روح ایشان را قرین رحمت واسعه خود گرداند..
جهان پر از زیباییها و عجایب است ، در زیر عکسهای بسیار زیبا و نفس گیری که در این سال گرفته شده را می بینیم. کنگفوی دست جمعی
عکس فضایی جالب از شفق
شفقی دیدنی در سال 2012
عکسی ترکیبی از 7 ساعت
تصویری دیدنی از هاوایی
عکسی هوایی و دیدنی از برن
برای بررسی فرایند تغییر زبان قرآن در حوزۀ معنا، باید بین سه دوره تفاوت قائل شد : 1- دوره پیش از قرآن یا دورۀ جاهلی 2- دورۀ قرآنی 3- دورۀ پس از قرآن. در مرحلۀ نخست و پیش از اسلام، سه دستگاه کلمات با سه جهان بینی مختلف وجود داشته است : الف- واژگان بدوی محض که کهن ترین و برجسته ترین جهان بینی صحرا نشینی را نمایش می دهد. ب- واژگان بازرگانی که طبیعتاً با واژگان نخستین ارتباط نزدیک داشت و بر روی آن بنا شده بود و در عین حال نمایندۀ روح و جهان بینی متفاوت و نتیجۀ گسترش تازۀ اقتصاد بازرگانی مکه بود و کلمات و اندیشه های ویژۀ بازرگانان این شهر عمیقاً در آن نفوذ کرده بود. ج- واژگان یهودی- نصرانی که دستگاهی از اصطلاحات دینی رایج در میان جهودان و ترسایان ساکن عربستان بود و دستگاه معنایی حنفیان را نیز شامل می شد. زبان قرآن آمیزه ای از سه دستگاه معنایی متفاوت است. اما این بدان معنا نیست که این واژگان در قرآن به صورت نامتجانس و ناهمگن در کنار یکدیگر قرار گرفته باشند؛ بلکه این میدان وسیع معناشناختی یک مجموعۀ سامانمند و یک دستگاه تکامل یافته است که یکدیگر را کامل مینمایند.واقعیت آن است که همه عناصر هم خوب و هم بد وارد دستگاه قرآنی شده و تنها در این میدان جدید برخی از آنها مورد قبول قرار گرفته و برخی رد شده است. خود قران این فرایند ردّ و قبول را به صورتی زنده ترسیم و بیان کرده است.
در مطالب قبل، گفتیم که زبان عربی قبل از اسلام، با ویژگیها و ظرفیت واژگانی که داشت، زبان شعر و ادبیات جاهلی بوده است.قرآن کریم هم در چنین فضای زبانی نازل شده است.یعنی با بهره گیری از ظرفیت زبانی ( صرفی، نحوی و واژگانی) زبان عربی به تبیین مفاهیم دینی پرداخته است.در این قسمت به دو اصل در حوزه مطالعات زبانشناختی می پردازم یعنی مطالعه درزمانی Diochronic و همزمانی Synchronic . مسألۀ تغییر معنایی به عوامل اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و روانشناختی مربوط می شود و با مسالۀ درزمانی و همزمانی بودن معنا مرتبط است. تعییر معنا عموماً در سه حوزۀ زیر است: 1- تخصیص معنا : هرگاه دایرۀ شمول معنای جدید از معنای قدیم کمتر باشد. 2- تعمیم معنا : هرگاه معنای جدید از معنای قدیم فراگیرتر باشد. 3- نقل معنا : هرگاه معنای جدید با معنای قدیم متفاوت باشد، که نقل معنا از حوزه ای به حوزۀ دیگر صورت می گیرد. در ضمن حوزه های تحول معنایی را می توان به قرار زیر برشمرد: 1- حوزه های بنیادین که نمایانگر اصل حسّی و نخستین دلالت است. 2- حوزه های حسّی که شامل تغییر بین محسوسات از طریق تخصیص، تعمیم و نقل است. 3- حوزه های ذهنی که در آن دلالت حسّی از خلال گونه های متنوعی از جمله مجاز به حوزه ذهنی می رسد. با توجه به دو اصل همزمانی و درزمانی در مطالعات معناشناسی، زبان قرآن نیز دارای یک فرایند تاریخی است.یعنی بیش از بیست سال، این زبان جدید در حال شکل گیری است. از طرفی در درون خود نیز به دو مرحله متمایز مکّی و مدنی تقسیم شده است. یعنی در این دو دوره زبان قرآن با بهره گیری از توانمندی و ظرفیتهای واژگانی زبان عربی، موجب تحولاتی در مفاهیم دینی شده است. ادامه دارد...
با سلام..
ایام حزین تاسوعا و عاشورای حسینی
را خدمت همه دوستان و شیعیان عزادار،
تسلیت عرض می کنم.
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نباشد قرار» این متن ایمیلی بود که به همراه عکسهای هولناک فراوان به دست من رسید.لطفاً دوستان ساکن در شوش یه تحقیق بکنند تا ببینیم چه میشه کرد.ممنون سلام..این عکس جدیدی از زلزله زدگان آذربایجان است..هوای آنجا به شدت سرد است..دوستان بررسی کنند شاید راهی باشه همه یه کمکی جمع کنیم.
|
|
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |