زبان و ادبیات عربی... هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم...
| ||
|
برخي شباهت ها ميان حكايتهاي هزار و يك شب و برخي از آثار ادبي يونان، سبب شده تا پژوهشگري به نام بارون كارادوو، ريشه يوناني براي هزار و يك شب قائل شود. به اعتقاد كارادوو، خيال پردازي هاي دل انگيز در داستانهايي كه ظاهر ايراني دارند، نازكي خيال و ظرافت ادبيات يوناني را يادآور است. نشانۀ ديگر اينكه در حكايت مدينه نحاس، از كتيبه هاي يوناني سخن مي رود. در حكايت بدرباسم و جوهره، ملكه لاب، يادآور سيرسه در سرود دهم اديسه هومر است. دو مورد ديگر از هماننديها، به حكايت سند باد مربوط مي شود. داستان زنگي آدمخوار در سفرسوم سندباد همانند برخورد اوليس با پوليفم در سرود نهم اديسه است. در سفر پنجم، سندباد همراهان خود را از خوردن جوجه رخ، نهي مي كند، در سرود دوازدهم اديسه نيز، اوليس همراهان خود را از خوردن گاوان هيلوس نهي مي كند. ضمن این که بايد توجه داشت داستان سندباد از آغاز جزء هزارويك شب نبوده و بعدها به آن افزوده شده است.گروه دیگری از پژوهشگران باور دارند که داستان گویی پیازی شکل یا تو در تو به شیوۀ شهرزاد، خاستگاه یونانی، رومی، بین النهرین و مصری دارند و این داستان ها از این خاستگاه یعنی کرانه های مدیترانه به غرب و شرق سفر کرده، پخش شده است.پری(perry) استدلال میکند که شیوه داستان در داستان در ادبیات مصر باستان و پیش از پیدایش این گونه داستان گویی در هند، رواج داشته است و شباهت های ادبیات هند و ادبیات خاورمیانه، به دلیل تأثیر شرق باستان و یونان و روم باستان در هند است. بنا به باور پری، فرهنگ عامه – از جمله داستان های عامه – به طور غیر رسمیو سینه به سینه از سرزمینی به سرزمین دیگر میرسد و البته بازشناسیِ راه های گذار بس دشوار است.همانندي ميان برخي حكايت هاي هزارو يك شب با اساطير یوناني از افزونِ حكايت هاي گوناگون، در گذر زمان، به ترجمۀ عربي هزار افسان است و نمي تواند نشانگر ريشۀ يوناني هزار و يك شب باشد. حداكثر مي توان اين شباهت ها را شاهدي براي آشنايي ديگر ملل با اساطير يوناني به شمار آورد. چرا كه به طور طبيعي در بسياري از داستان ها و حكايت هاي ملل گوناگون شباهتهايي يافت مي شود كه حاصل روابط فرهنگي است. نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |